فهرست مطالب
در جمهوری اسلامی، زنان نه بهعنوان شهروندانی با حقوق برابر، بلکه بهعنوان ابزاری برای کنترل اجتماعی و سیاسی تلقی میشوند. این سرکوب فقط به حجاب و سیاست محدود نمیشود، بلکه به عمق بدن زنان نیز نفوذ کرده و سلامت جنسی زنان ایرانی را به مسئلهای خاموش، فراموششده و آسیبپذیر بدل کرده است.
آموزش جنسی در ایران: موضوعی ممنوعه
یکی از آشکارترین اشکال سرکوب سیستماتیک زنان، حذف آموزش جنسی از نظام آموزشی و فرهنگی کشور است.
- در مدارس، صحبت درباره قاعدگی، تولیدمثل، رابطه جنسی ایمن یا حتی شناخت بدن ممنوع است.
- توزیع وسایل پیشگیری یا اطلاعرسانی عمومی محدود شده است.
- پزشکان در ارائه مشاوره جنسی به زنان، خصوصاً مجردها، محدود هستند.
این ممنوعیت، سلامت جنسی زنان ایرانی را در معرض بیماریها، ناآگاهی و خشونت قرار داده است.
ازدواج موقت: مجوزی شرعی برای بهرهکشی جنسی
جمهوری اسلامی با تبلیغ ازدواج موقت بهعنوان جایگزینی مشروع برای روابط آزاد، بستری برای استثمار جنسی زنان فراهم کرده است.
- بسیاری از این ازدواجها ثبت نمیشوند و هیچ حقوق قانونی برای زنان تضمین نمیکنند.
- ازدواجهایی با مدت زمان چند ساعت تا یک روز، در قالب شرعی، رایج شدهاند.
- دختران خردسال در برخی شهرها قربانی این نوع ازدواجها میشوند.
ازدواج موقت، به بهانهی دینی، به ابزاری برای تجاوز مشروع بدل شده و سلامت جنسی زنان ایرانی را در معرض نابودی قرار داده است.
تجاوز جنسی در ایران: خشونتی بیمجازات
در ایران، تجاوز در بستر زناشویی جرم محسوب نمیشود و زنان موظف به “تمکین جنسی” هستند.
قانون از مرد حمایت میکند و زنان قربانی عملاً هیچ پناهی ندارند.
- بیش از ۶۰٪ زنان ایرانی نوعی از خشونت خانگی یا جنسی را تجربه کردهاند.
- برای شکایت، زنان باید “ادله شرعی” ارائه دهند.
- هیچ خط تلفن ملی یا مرکز تخصصی برای حمایت از قربانیان وجود ندارد.
تجاوز جنسی در ایران پدیدهای رایج است، اما قانون و جامعه چشم خود را بر آن میبندند.
تبعیض چندلایه: سلامت زنان در مناطق قومی
در استانهایی چون سیستانوبلوچستان، کردستان، خوزستان و آذربایجان غربی:
- زنان از خدمات پزشکی مناسب بیبهرهاند.
- ازدواجهای اجباری و کودکهمسری شایعاند.
- آموزش جنسی تقریباً وجود ندارد.
ترکیب تبعیض جنسیتی و قومی، باعث شده تا سلامت جنسی زنان ایرانی در مناطق محروم با بحران مضاعفی روبرو باشد.
سلامت روان: قربانی خاموش سرکوب جنسی
زنان ایرانی علاوه بر فشارهای جسمی، از تبعات روانی سرکوب نیز رنج میبرند:
- افسردگی، اضطراب و اختلالات پس از سانحه بهطور فزایندهای شایع شدهاند.
- دسترسی به رواندرمانی تخصصی بسیار محدود است.
- دولت اساساً وجود بحران سلامت روان زنان را انکار میکند.
سلامت روان بخش جداییناپذیر از سلامت جنسی زنان ایرانی است، اما نادیده گرفته میشود.
بدن زنانه در اشغال قانون و فقه
آنچه زنان در ایران تجربه میکنند، صرفاً کمبود خدمات نیست، بلکه سیاستی آگاهانه برای کنترل بدن، محدود کردن میل و ساکت کردن صدای زنان است.
سلامت جنسی زنان ایرانی مسئلهای پزشکی نیست؛ این یک مسئله سیاسی، اجتماعی و انسانی است که باید فوراً در کانون توجه قرار گیرد.