فهرست مطالب
در سکوت سرد پیش از سپیدهدم، خانوادهها در ولایتهای شمال افغانستان در تلاش برای یافتن گرما و آرامش بودند که ناگهان لرزش زمین، سمنگان و مناطق اطراف را درنوردید. خانههای گِلی فرو ریختند، و لحظههای آرام به صحنهای از فریاد، گرد و خاک و جستوجوی بیوقفه بدل شد.
مقامهای کابل از جانباختن دهها نفر و زخمیشدن صدها تن خبر دادهاند؛ اما جستوجو برای نجات محاصران زیر آوار در مناطق دورافتاده همچنان ادامه دارد.
پشت این ارقام، واقعیتی تلختر پنهان است: زلزله شمال افغانستان فقط حادثهای طبیعی نیست؛ بازتابی است از شکنندگی جامعهای گرفتار فقر، نبود زیرساخت، و انزوای سیاسی که کمکرسانی را دشوارتر از همیشه کرده است.
میان خاک و سکوت؛ تلاش مردم پیش از رسیدن کمکها
در بسیاری از روستاها، فریادهای مردم پیش از آژیر نیروهای امدادی شنیده شد. ابزارهای امدادی کم بود؛ دستان مردم اولین و گاهی تنها وسیله نجات بودند.
یکی از ساکنان میگوید:
«خانهها از خاک است و فرو میریزد؛ ما با بیل و دستان خالی نجات میدهیم.»
این روایت آشنا در فجایع افغانستان تنها توصیف نیست؛ واقعیتی است که در آن مردم پیش از دولت در برابر بحران میایستند؛ همانگونه که در زلزله شمال افغانستان شاهد بودیم.
زلزله شمال افغانستان امروز ، چرا؟
این حادثه بار دیگر پرسشی تلخ را مطرح کرد: چرا در افغانستان، حوادث طبیعی چنین فاجعهبار میشوند؟
- خانههای غیرمقاوم در برابر زلزله
 - کمبود تجهیزات امدادی و نیروهای تخصصی
 - نبود پناهگاه و آموزش عمومی
 - ضعف سیستمهای هشدار و ارتباطی
 
وقتی توجه جهان به پروندههای سیاسی معطوف است، فجایع طبیعی در افغانستان کمتر دیده میشوند؛ اما در زندگی مردم، هر روز حضور دارند.
سیاستی که سایه میافکند بر بحران انسانی
عدم شناسایی بینالمللی دولت کنونی، کمکرسانی را با پیچیدگی روبهرو کرده است. سازمانهای امدادی میان ضرورت نجات جانها و ملاحظات سیاسی گرفتارند.
افغانستان که سالها جنگ و بیثباتی را تجربه کرده، اکنون با مبارزهای دیگر روبهرو است: جنگ برای بقا زیر آوار طبیعت، بدون دولت توانمند و بدون شبکه حمایت گسترده.
صدای مردم؛ فراتر از آمار
در سمنگان، صحبت مردم فقط درباره شدت زلزله نبود، بلکه درباره آیندهای مبهم:
- آیا کمکها خواهد رسید؟
 - کودکان کجا پناه میگیرند؟
 - آیا این فاجعه نیز مانند گذشته فراموش خواهد شد؟
 
پاسخ همچنان نامعلوم است؛ میان درد امروز و امید به همبستگی فردا.
در پایان، زلزله شمال افغانستان تنها یک لرزش زمین نبود؛ یادآوری تلخِ واقعیتی است که مردم این سرزمین با آن زندگی میکنند: جامعهای که بیش از آنکه به ساختارهای رسمی تکیه کند، به شانههای خود تکیه دارد. زیر آوار خانههای فروریخته، امید خاموش نشد؛ بلکه صدای مردمی شنیده شد که با درد، اما با کرامت انسانی ایستادند. امروز، تصمیم جهان و دولتها تنها مسئلهی سیاست نیست؛ مسئلهی انسانیت است. افغانستان برای کمک فریاد نمیزند؛ با نجابت میگوید: ما زندهایم، ما میمانیم — تنها نگذاریدمان.