فهرست مطالب
در رژیمی که هنر را به عنوان یک کالای لوکس خطرناک میبیند، موسیقی در ایران یکی از عمیقترین میدانهای نبرد بین جامعه و دولت را آشکار میکند. در حالی که جوانان برای ایجاد فضاهایی برای بیان تلاش میکنند، مقامات همچنان هنر را سرکوب میکنند و آن را تهدیدی برای ایدئولوژی خود میدانند.
براى اطلاعات بيشتر :
روشهای طبیعی برای حفظ وزن در ایران: سنتهای باستانی
در اینجا، بحث در مورد موسیقی در ایران چیزی بیش از یک بحث هنری است؛ این بحث دریچهای به بحران آزادی که ایرانیان روزانه تجربه میکنند، ارائه میدهد.
هنر سرکوبشده: چرا رژیم از موسیقی میترسد؟
سالهاست که مقامات با موسیقی در ایران به عنوان منبع اضطراب رفتار میکنند، زیرا – به سادگی – درهایی را برای ارتباط آزاد، شادی و تغییر شکل هویت باز میکند. رژیم به خوبی میداند که هر فضای احساسی واقعی میتواند به یک فضای سیاسی تبدیل شود، بنابراین از سانسور به عنوان ابزاری برای کنترل سلیقه عمومی و جلوگیری از گسترش هر هنری که با تبلیغات دولتی مطابقت ندارد، استفاده میکند.
کنسرتها تحت لایههای سنگین تأییدیههای امنیتی قرار دارند، برخی از هنرمندان سالها در انتظار مجوزی هستند که هرگز نمیرسد، در حالی که برخی دیگر به بهانه “عدم پایبندی به ارزشها” با آزار و اذیت روبرو میشوند.
نسل جدید حاضر به سکوت نیست
علیرغم سرکوب امنیتی، موسیقی در ایران در حال حاضر یک رنسانس خاموش را به رهبری نسلهای جوانتر تجربه میکند. این جوانان از پلتفرمهای دیجیتال برای دور زدن سانسور استفاده میکنند و آهنگهای خود را در سطح بینالمللی منتشر میکنند تا به مخاطبان ایرانی که مشتاق هرگونه فضایی برای آزادی هستند، برسند.
به عنوان مثال، ظهور موسیقی رپ صرفاً یک پدیده هنری نبود، بلکه بیانگر خشم اجتماعی و سیاسی فروخورده بود. بسیاری از آهنگها به سرودهای اعتراضی تبدیل شدهاند و رژیم را بر آن داشتند تا سرکوب گستردهای را آغاز کند که شامل دستگیریها، تعلیق حسابها و لغو کنسرتها میشد.
موسیقی فمینیستی: صدایی تحت تعقیب که خاموش نخواهد شد
نمیتوان در مورد موسیقی در ایران صحبت کرد بدون اینکه از هنرمندان زن ایرانی که صدایشان توسط رژیم خاموش شده است، نامی برده شود. با وجود محدودیتها، بسیاری با انتشار آثار خود در خارج از کشور یا ضبط اجراهای خصوصی در داخل ایران، از این ممنوعیت سرپیچی کردهاند. برای مقامات، صدای یک زن فقط یک صدا نیست… بلکه اعلام شورش است.
ترانههای فمینیستی به نمادهای اعتراض تبدیل شدهاند، به خصوص در جریان جنبش زنان، مقاومت، آزادی، جایی که موسیقی نقش مهمی در حفظ شتاب اعتراضات خیابانی و ثبت لحظات آنها ایفا کرد.
هنر به عنوان یک ظاهر برای رژیم… و تلاشی ناموفق برای کنترل
رژیم سعی میکند با حمایت از آثار تبلیغاتی یا جشنوارههای تحت حمایت دولت، نسخهای «مجاز» از موسیقی در ایران ایجاد کند، اما کاملاً در برقراری ارتباط با مردم شکست میخورد. آثاری که روایت رژیم را ترویج میکنند، جدا از واقعیت مردم به نظر میرسند و فاقد روح هستند و باعث میشوند که در مواجهه با تولیدات مستقل به سرعت محو شوند.
حقیقت این است که رژیم میتواند آهنگها را ممنوع کند، اما نمیتواند مانع از احساس مردم شود و همچنین نمیتواند کل حافظه عاطفی را که خارج از کنترل آن شکل میگیرد، مصادره کند.
در نتیجه، موسیقی در ایران را نمیتوان از زمینه سیاسی آن جدا کرد. این صرفاً هنر نیست؛ بلکه نوعی مقاومت روزانه است. هر ملودی که از سانسور میگریزد، هر صدایی که اصرار به شنیده شدن دارد، هر آهنگی که با وجود ممنوعیت پخش میشود… گواه این است که جامعه از رژیم قویتر است، مهم نیست چقدر تلاش کند آن را خفه کند.
مهم نیست سرکوب تا چه مدت ادامه داشته باشد، موسیقی در ایران آینه خشم ایرانیان و یکی از قدرتمندترین سلاحهای نرمی خواهد بود که شکنندگی رژیم و شکست آن در کنترل زندگی مردم را آشکار میکند.