فهرست مطالب
در سالهای اخیر، بحث درباره دیاسپورای ایرانی بیش از هر زمان دیگری در محافل سیاسی و رسانهای پررنگ شده است. این جامعه نهتنها یک جمعیت مهاجر پراکنده در جهان است، بلکه به نیرویی اجتماعی و سیاسی تبدیل شده که حافظهای جمعی از سرکوب و امید را در خود جای داده است. برآوردهای سازمان ملل نشان میدهد شمار ایرانیان مقیم خارج بیش از چهار میلیون نفر است، و مراکز پژوهشی مستقل این عدد را تا هفت میلیون نفر (شامل نسل دوم و سوم) تخمین میزنند.
تبعید بهعنوان امتداد داخل
از سال ۱۹۷۹ تاکنون، موجهای مهاجرت اجباری پایان نیافته است. پس از اعتراضات ۲۰۰۹، سپس خیزشهای ۲۰۱۷ و ۲۰۱۹، و در نهایت جنبش ۲۰۲۲ پس از کشتهشدن مهسا امینی، درخواستهای پناهندگی ایرانیان در اروپا بهتنهایی ۴۵ درصد افزایش یافت. این آمار نشان میدهد که دیاسپورای ایرانی پدیدهای فردی نیست، بلکه نتیجهای مستقیم از سرکوب سیاسی و بحران اقتصادی است.
تبعید تنها یک فاصله جغرافیایی نیست، بلکه تجربهای انسانی و عاطفی است. در یک نظرسنجی مؤسسه گالوپ در سال ۲۰۲۳، ۷۲ درصد ایرانیان مقیم خارج اعلام کردند که به دلیل دوری از خانواده و میهن دچار “اندوه دائمی” هستند.
قدرت سیاسی در خارج
دیاسپورای ایرانی از فعالترین جوامع سیاسی به شمار میرود. در سال ۲۰۲۲، تنها در یک سال، در بیش از ۱۵۰ شهر جهان تظاهراتی در حمایت از اعتراضات داخل ایران برگزار شد. در برلین، بیش از ۸۰ هزار نفر به خیابان آمدند؛ گردهماییای که “بزرگترین تظاهرات ایرانیان خارج از کشور در دهههای اخیر” توصیف شد.
همچنین، سازمانهای ایرانی خارج از کشور تنها در سال ۲۰۲۳ بیش از ۲۰۰ پرونده حقوق بشری مربوط به بازداشتها و شکنجهها را به پارلمان اروپا ارائه کردند.
رسانه جایگزین و صدای بدون سانسور
یکی از مهمترین دستاوردهای دیاسپورای ایرانی، ایجاد رسانهای آزاد و جایگزین بوده است. در حالیکه مطبوعات داخل ایران تحت سانسور شدید قرار دارند، روزنامهنگاران و نویسندگان در تبعید توانستهاند رسانههایی چون “وار ایران” را راهاندازی کنند. بر اساس آمار داخلی، تنها شبکه “ایران اینترنشنال” هر هفته به ۱۵ میلیون بیننده دسترسی دارد.
اما این آزادی بیهزینه نیست. در سال ۲۰۲۳، “خبرنگاران بدون مرز” اعلام کرد که بیش از ۲۰ روزنامهنگار ایرانی در خارج بهدلیل فعالیتهای رسانهای خود با تهدیدهای امنیتی مستقیم مواجه شدهاند.
چالش هویت و تعلق
با این وجود، مشکلات هویتی همچنان پابرجاست. طبق پژوهشی از “دانشگاه تهران در تبعید”، ۶۰ درصد از نسل دوم دیاسپورای ایرانی زبان فارسی را بهطور روان صحبت نمیکنند و ۳۵ درصد آنان احساس میکنند ارتباط محدودی با فرهنگ ایرانی دارند.
این واقعیت پرسشی مهم را مطرح میکند: چگونه میتوان در عین زندگی در غرب، هویت ایرانی را حفظ کرد؟ برخی کارشناسان معتقدند این تنوع میتواند فرصتی برای بازتعریف هویت ملی ایران به شکلی بازتر و فراگیرتر باشد.
میان امید و یأس
عدهای بر این باورند که دیاسپورای ایرانی از واقعیتهای روزمره داخل کشور فاصله دارد. اما آمار خلاف این را نشان میدهد. تنها در سال ۲۰۲۳، سازمانهای ایرانی خارج از کشور بیش از ۵۰ میلیون دلار برای حمایت از قربانیان سرکوب در ایران جمعآوری کردند. این حمایت مالی و نمادین نشان میدهد که جامعه مهاجر تماشاگر منفعل نیست، بلکه بازیگری فعال در میدان سیاسی است.
آینده: پلی میان داخل و خارج
کارشناسان پیشبینی میکنند اگر بحرانهای سیاسی و اقتصادی در ایران ادامه یابد، نقش دیاسپورای ایرانی پررنگتر خواهد شد. این جامعه در بیش از ۳۰ کشور اصلی جهان حضور دارد و با دسترسی به پارلمانها و رسانههای بینالمللی میتواند به یک نیروی فشار جدی تبدیل شود.
اما چالش اصلی در توانایی برقراری ارتباط مستقیم با مردم داخل ایران است؛ چراکه اگر این ارتباط از دست برود، خطر تبدیلشدن به یک نخبۀ منزوی در تبعید وجود دارد.
دیاسپورای ایرانی نهتنها شاهدی بر تراژدی ملتی است که هنوز آزادی را تجربه نکرده، بلکه صدایی است که از سکوت سرباز میزند. آمار و ارقام نشان میدهد این جامعه مهاجر به یک نیروی اجتماعی و سیاسی واقعی تبدیل شده است. علیرغم دشواریهای تبعید و بحران هویت، قدرت اصلی آنان در پافشاری بر مشارکت در نبرد “زن، زندگی، آزادی” نهفته است.
شاید تبعید بهتنهایی رژیم را سرنگون نکند، اما تاریخ بارها نشان داده که تبعید وقتی به سکویی برای مقاومت بدل شود، میتواند آغازگر تحولی بزرگ باشد.