فهرست مطالب
فارغ از بُعد دینی طلاق در ادیان مختلف، همچنان بحران زنان مطلقه در ایران یکی از برجستهترین بحرانهای اجتماعی و سیاسی کشور به شمار میرود. بسیاری از مردم، زنان مطلقه را ناتوان از حفظ زندگی زناشویی میدانند و مرد را چون فرشتهای بیخطا میپندارند؛ بیآنکه به وضعیت جسمی و روانی زنانی توجه کنند که سالها در خانههای سنتی ایرانی زیر سایهی «عمه سیاه» زندگی کردهاند؛ همان چهرهای که قانون و دین را مطابق میل خود تفسیر و اجرا میکند.
طلاق در برابر عمه سیاه
چند سال پیش، یکی از روحانیون برجسته ایران، برگزاری جشنهای طلاق را «عادت شیطانی» وارداتی از غرب و «سمی» برای جامعه اسلامی توصیف کرد. او حتی زنان مطلقه را با واژگانی خطاب نمود که هیچ دینی آن را نمیپذیرد. این تنها نمونهای کوچک از ابعاد گسترده بحران زنان مطلقه در ایران است. در سایهی تداوم نظام سرکوبگر کنونی، نهتنها خانهها بلکه روحها نیز در حال فروپاشیاند؛ نظامی که با تکیه بر تفسیر تنگنظرانه از دین، ظلم را مشروع و رنج زنان را تقدیر الهی جلوه میدهد.
بحران زنان مطلقه در ایران ۲۰۲۵
در سال گذشته، روزنامههای بینالمللی گزارش دادند که بیش از ۲۰۰ هزار مورد طلاق در ایران ثبت شده است؛ یعنی ۲۰۰ هزار زن در جامعهای متهم و سرزنش شدهاند که رسانههایش شبانهروز به تخریب زنان میپردازند. تنها در تهران، نرخ طلاق به ۵۲ درصد رسیده است، آماری که نشانگر گسترش فروپاشی خانواده و ناتوانی حکومت در پنهان کردن واقعیت تلخ جامعه است؛ حتی با شعارهای اخلاقی و مذهبی همیشگیاش.
بحران زنان مطلقه در ایران؛ میان رنج و جستوجوی آغاز تازه
با وجود تمام فشارها، بسیاری از زنان در ایران برای کرامت و استقلال خود میجنگند. برخی از آنان طلاق را فرصتی برای بازسازی خویشتن پس از سالها سکوت میدانند، در حالی که برخی دیگر از ترس قضاوت جامعه یا نیاز مالی ناچار به ادامه زندگی در سایهی رنجاند. در میان این دو گروه، واقعیتی عریان پدیدار میشود: جامعهای که هنوز نمیخواهد بپذیرد بحران زنان مطلقه در ایران مسئله نیستند، بلکه نتیجهی طبیعی سیاستهاییاند که زنان را محدود و مردان را مطلقالعنان میسازد.
پایانی باز برای بحرانی بسته
سخن گفتن از بحران زنان مطلقه در ایران را نمیتوان تنها به آمار و شعار محدود کرد؛ زیرا این مسئله تا عمق ذهن و فرهنگ عمومی نفوذ کرده است. هر زن مطلقه در این سرزمین داستانی از ظلم ساختاری و سنتهایی دارد که ستم را در لفافهی فضیلت میپوشانند. اگر این سکوت اجتماعی شکسته نشود، زنان مطلقه در ایران همچنان قربانی جامعهای خواهند بود که از آزادی خود بیش از گناهانش میترسد، و صحنهای خواهند بود برای نظامی که بقای خود را در ضعف زنان جستوجو میکند.