فهرست مطالب
بحث درباره افزایش قیمت بنزین در ایران در ۲۳ اکتبر دوباره به صدر گفتوگوهای عمومی بازگشت؛ زمانی که مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران، این تصمیم را «ضرورتی اجتنابناپذیر» خواند. اما پشت این سخن، بحرانی عمیقتر نهفته است؛ بحرانی که ریشه در ساختار ناکارآمد نظام دارد و نشان میدهد چگونه حکومت بهجای درمان، درد را میان مردم توزیع میکند.
بهانه اصلاح، واقعیت فروپاشی
دولت ادعا میکند افزایش قیمت بنزین در ایران در ۲۳ اکتبر اقدامی اصلاحی برای مقابله با قاچاق سوخت و کاهش مصرف انرژی است. اما پرسش اساسی این است: چه کسانی منابع کشور را طی دههها به باد دادهاند؟ مردم عادی یا نهادهایی که با بودجههای میلیاردی و ساختارهای فاسد، بنزین را از جیب ملت به ثروت شخصی تبدیل کردند؟
واقعیت این است که قاچاق سوخت از پمپبنزین روستاها انجام نمیشود، بلکه از مبادیای صورت میگیرد که زیر کنترل نهادهای امنیتی و اقتصادی قدرتمند است. بنابراین، صحبت از «اصلاح اقتصادی» چیزی جز توجیهی برای جبران کسری بودجه از جیب مردم نیست.
یادآور آبان، زخمی که هنوز تازه است
طرح دوبارهی افزایش قیمت بنزین در ایران در ۲۳ اکتبر، خاطره آبان ۹۸ را زنده میکند؛ زمانی که افزایش ناگهانی قیمت سوخت، به یکی از خونینترین اعتراضات تاریخ معاصر ایران انجامید. صدها نفر کشته شدند و اینترنت برای روزها قطع شد.
اکنون، پس از شش سال، بهنظر میرسد حکومت هیچ درسی از گذشته نگرفته است. بهجای اصلاح ساختارهای فاسد، دوباره همان مسیر اشتباه را در پیش گرفته و خشم فروخورده جامعه را نادیده میگیرد.
اقتصادی فرسوده زیر بار تصمیمات سیاسی
افزایش قیمت بنزین در ایران در ۲۳ اکتبر در کشوری که بیش از نیمی از مردم زیر خط فقر زندگی میکنند، نه اصلاح اقتصادی، بلکه اعلان رسمی فروپاشی معیشتی است.
گرانی سوخت به معنای افزایش فوری هزینه حملونقل، مواد غذایی و اجارهبهاست. در شرایطی که ارزش پول ملی سقوط کرده و هیچ برنامه حمایتی واقعی وجود ندارد، این تصمیم موج تازهای از تورم ایجاد خواهد کرد و طبقه متوسط را به فقر و فقرا را به نابودی کامل خواهد کشاند.
بدتر از همه اینکه دولت هنوز طرح مشخصی برای جبران خسارت مردم ارائه نکرده است.
تناقضهای رسمی و بیاعتمادی عمیق
از یکسو دولت اجرای تصمیم را تکذیب میکند و از سوی دیگر، رسانههای نیمهدولتی ارقام جدیدی از قیمت احتمالی منتشر میکنند. این دوگانگی تنها نشانه سردرگمی نیست، بلکه بیانگر شکاف عمیق بیاعتمادی میان مردم و حاکمیت است. هر بار که حکومت از «اصلاح» سخن میگوید، جامعه خود را برای بحران بعدی آماده میکند.
پرونده افزایش قیمت بنزین در ایران در ۲۳ اکتبر به نمونهای از همین تناقض ساختاری بدل شده است: تصمیمات مبهم، تکذیبهای مکرر، و سکوتی سنگین در برابر واقعیت زندگی مردم.
قاچاق سوخت؛ بهانهای برای سرکوب معیشتی
دولت مدعی است هدف از افزایش قیمت بنزین در ایران در ۲۳ اکتبر مقابله با قاچاق سوخت است. اما همه میدانند قاچاقچیان واقعی، رانندگان تاکسی نیستند؛ بلکه شبکههایی هستند که در اختیار نهادهای نظامی و شبهدولتیاند و از مرزها عبور میدهند.
در نتیجه، بهجای برخورد با ریشه فساد، حکومت مردم را مجازات میکند. این سیاستها نه برای اصلاح اقتصاد، بلکه برای تداوم کنترل سیاسی بر جامعه طراحی شدهاند.
نظامی که از بحران تغذیه میکند
در نهایت، افزایش قیمت بنزین در ایران در ۲۳ اکتبر را نمیتوان صرفاً تصمیمی اقتصادی دانست؛ بلکه نشانهای است از ناتوانی ساختاری حکومتی که دیگر هیچ راهحلی ندارد.
وقتی قیمتها بالا میرود، خدمات عمومی فرو میپاشد و بودجه دستگاههای امنیتی چند برابر میشود، پیام روشن است: نظام از بحران مردم تغذیه میکند، نه از اصلاح واقعی.
شاید دولت بتواند قیمت بنزین را افزایش دهد، اما هرگز نمیتواند سطح تحمل مردم را بالا ببرد. زیرا مردمی که گرسنگی و بیعدالتی را تجربه میکنند، دیر یا زود، تاریخ خود را از نو خواهند نوشت.