فهرست مطالب
در عصری که هر کلمهی یک دیپلمات میتواند سرنوشت یک ملت را تغییر دهد، اظهارنظر اخیر عباس عراقچی، مذاکرهکننده ارشد سابق جمهوری اسلامی، جای تامل دارد:
«ما جنگ را نمیخواستیم، اما برای آن آماده بودیم.»
این جملهی به ظاهر ساده، نه فقط یک خاطره از تاریخ دیپلماسی ایران بلکه نشانهای از یک راهبرد مزمن است: جنگ احتمالی در ایران نه یک رویداد ناگهانی، بلکه دکترین نانوشتهای است که چهار دهه جهتگیری سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی را شکل داده است.
سیاست آمادهباش؛ استراتژی یا ابزار حکمرانی؟
از ابتدای انقلاب تاکنون، جمهوری اسلامی خود را در وضعیت دائمی آمادهباش تعریف کرده است. از جنگ ایران و عراق گرفته تا تنشهای منطقهای، بحران هستهای و برنامه موشکی، منطق «دشمن در کمین» همواره نقش پوششی برای سیاستهای امنیتی و انسدادی داشته است.
در این میان، مفهوم جنگ احتمالی در ایران به تدریج به یک هنجار در گفتمان حکمرانی تبدیل شد؛ هنجاری که در آن مشروعیت سیاسی نه از رفاه عمومی، بلکه از تداوم تهدید استنتاج میشود.
دیپلماسی در سایهی تهدید
عراقچی، به عنوان یکی از معماران توافق هستهای، اکنون پس از گذشت سالها، صریحاً میگوید که حتی در دوران مذاکرات نیز ایران برای جنگ آماده بوده است. این جمله، پرسشهای مهمی را به ذهن متبادر میکند:
آیا مذاکرات، نمایشی برای کاهش فشارهای خارجی بودهاند؟
آیا «دیپلماسی مقاومت» از ابتدا در خدمت حفظ ساختارهای قدرت بوده است؟
در هر دو صورت، جنگ احتمالی در ایران به عنوان پیشفرضی امنیتی، از صحنهی گفتوگوها حذف نشده بود، بلکه نقشی پنهان اما مؤثر بازی میکرد.
هزینههای جنگی بدون وقوع جنگ
جنگی رخ نداده، اما آثار آن در تمام لایههای جامعه مشهود است: تورم فزاینده، کاهش ارزش پول ملی، بحران دارو و تجهیزات پزشکی، مهاجرت نخبگان و تضعیف طبقه متوسط. همهی اینها هزینههایی است که مردم ایران به دلیل زیستن در سایهی جنگ احتمالی در ایران پرداخت کردهاند.
در حالی که نهادهای نظامی تقویت شدهاند، سفرهی مردم هر روز کوچکتر شده است.
فرصت عبور یا تکرار تاریخ؟
اکنون و با گذشت چهار دهه از سیاست آمادهباش دائمی، جامعه ایران با یک دو راهی تاریخی مواجه است:
یا از منطق تهدید، انقباض و تقابل عبور میکند و به سمت بازسازی اعتماد ملی و ثبات منطقهای پیش میرود؛
یا همچنان اسیر فرضیهی جنگ احتمالی در ایران باقی میماند و با تکرار سیاستهای فرسایشی، سرمایه اجتماعی خود را بیش از پیش تحلیل میبرد.
اظهارات اخیر عباس عراقچی فراتر از یک تحلیل دیپلماتیک، گواهی است بر استراتژیای که چهار دهه است روح و روان مردم ایران را درگیر کرده.
جنگ احتمالی در ایران نه فقط ابزار سیاست خارجی، بلکه سدی روانی بر سر راه توسعه، شفافیت و دموکراسی بوده است.
جامعه ایران سزاوار عبور از این سایهی مزمن است؛ نه با شعار، بلکه با ارادهی واقعی برای تغییر.