فهرست مطالب
در حالی که شهروندان ایرانی در یکی از سختترین بحرانهای اقتصادی چهار دهه اخیر زندگی میکنند، گزارشهای غربی تأیید کردهاند که حدود یک میلیارد دلار از ایران برای حزبالله در سال ۲۰۲۵ منتقل شده است، با وجود تحریمهای سخت آمریکا علیه تهران.
این خبر که مقامات رسمی ایران آن را مستقیماً تکذیب نکردهاند، بار دیگر بر اولویتهای رژیم نوری میتاباند: حمایت از شبهنظامیان، حتی به بهای نان مردم
پول برای خارج، گرسنگی برای داخل
آمارهای رسمی نشان میدهد که متوسط درآمد خانوارهای ایرانی در دو سال گذشته حدود ۴۰ درصد کاهش یافته، در حالی که نرخ تورم از ۵۵ درصد گذشته است.
با این حال، رژیم همچنان به تزریق پول به متحدان منطقهای خود ادامه میدهد، بهویژه به حزبالله لبنان، در چارچوب پروژهای ایدئولوژیک که سپاه پاسداران آن را «ضرورتی استراتژیک» میداند.
اما انتقال یک میلیارد دلار از ایران برای حزبالله برای ملتی که نیمی از آن زیر خط فقر زندگی میکند چه معنایی دارد؟
پاسخ ساده است: فساد و نفوذ مهمتر از نان مردماند، و «مقاومتی» که رسانههای رسمی از آن سخن میگویند چیزی جز پوششی برای توجیه غارت منابع ملی نیست.
اولویتهای وارونه
در حالی که بیمارستانهای ایران مملو از بیماران ناتوان از خرید دارو هستند و هزاران کارخانه کوچک تعطیل شدهاند، مقامات آمریکایی اعلام کردهاند که یک میلیارد دلار از ایران برای حزبالله از طریق شبکههای مالی پیچیدهای که تحریمها را دور میزنند، منتقل شده است.
طنز تلخ آنجاست که برخی روحانیون این انتقال را «وظیفه انقلابی» میدانند، در حالی که هزاران خانواده در اهواز و کرمانشاه بهدلیل ناتوانی در پرداخت اجاره یا قبض برق، خانههای خود را تخلیه میکنند.
چنین است خلاصهی واقعیت ایران امروز: کشوری در محاصره، که خود را برای تأمین «کشورهای دیگر» خرج میکند.
صدای معترضان بلندتر میشود
حتی در مجلس نیز صدای اعتراض به گوش میرسد. یکی از نمایندگان محافظهکار به صراحت گفت: «انتقال یک میلیارد دلار از ایران برای حزبالله یعنی محروم کردن میلیونها ایرانی از حقوق اولیهشان.»
اما این صداها یا با تهدید خاموش میشوند، یا با برچسب «وابسته به غرب» سرکوب.
در مقابل، اعتراضهای کارگران، معلمان و بازنشستگان در شهرهایی چون تبریز، شیراز و اصفهان شدت یافته و شعار «نان و عدالت، نه جنگ و نیابت» به صدای غالب خیابان تبدیل شده است.
وقتی دولت در سپاه خلاصه میشود
سالهاست که تصمیمهای اقتصادی کشور در دست دولت نیست، بلکه در کنترل سپاه پاسداران است؛ نهادی که انتقال یک میلیارد دلار از ایران برای حزبالله را بخشی از «دفاع پیشدستانه» میداند.
اما واقعیت این است که این سیاست، انزوا و فروپاشی را برای کشور به ارمغان آورده است.
به جای سرمایهگذاری در زیرساختها و حمایت از اقشار ضعیف، میلیاردها دلار صرف پروژههای تسلیحاتی و حمایت از گروههای مسلح در لبنان، سوریه و یمن میشود، و مردم ایران آخرین کسانی هستند که از ثروت کشورشان بهرهمند میشوند.
رسانههای حکومتی با افتخار از این پرداختها به عنوان «یاری به مقاومت» یاد میکنند، اما هیچگاه نمیگویند که یک میلیارد دلار از ایران برای حزبالله برابر است با بودجه آموزش سه استان کشور.
آنها نیز اشارهای نمیکنند که نیمی از جوانان ایرانی هر سال برای یافتن شغل یا زندگی بهتر مهاجرت میکنند.
طنز ماجرا آنجاست که نظامی که شعار «استقلال» سر میدهد، امروز برای نجات اقتصاد فرسودهاش به چین و روسیه وابسته است، در حالی که منابع خود را در کشورهای دیگر خرج میکند.
پایانی نزدیک
برای مردم ایران دیگر معادله روشن است: هر ریالی که به لبنان فرستاده میشود، یعنی یک وعده کمتر بر سر سفره خانوادهای در داخل.
با افزایش خشم عمومی، رژیم به سختی میتواند ادامه ارسال یک میلیارد دلار از ایران برای حزبالله را توجیه کند، در حالی که کودکان در بلوچستان و خوزستان در مدارس گِلی درس میخوانند و بیمارستانها بدون دارو ماندهاند.
این تأمین مالی شاید نفوذی موقت بخرد، اما آیندهی یک ملت را میفروشد.
وقتی حکومت یک میلیارد دلار از ایران برای حزبالله هزینه میکند، در حالی که مردم در فقر و بیعدالتی فرو میروند، دیگر مسئله «مقاومت» یا «تحریم» نیست؛ مسئله، معنای خودِ دولت است: آیا برای مردم وجود دارد، یا برای صدور ایدئولوژی؟
پاسخ را هر مادری در ایران میداند که تکه نان خشکی به فرزندش میدهد و از تلویزیون میشنود که کشورش «از مقاومت حمایت میکند».