فهرست مطالب
در سالهای اخیر، مهاجرت پرستاران ایرانی به یکی از بحرانهای خاموش اما خطرناک حوزه سلامت تبدیل شده است.
آنچه روزی تصمیمهای فردی برای یافتن آیندهای بهتر بود، امروز به موجی جمعی بدل شده که میتواند ستون فقرات نظام درمانی کشور را در هم بشکند، در حالی که مسئولان تنها تماشا میکنند یا وعدههای تکراری میدهند.
جزئیات در ۲۷ مهر ۱۴۰۴
براساس گزارشهای سازمان نظام پرستاری ایران، بیش از ۱۰ هزار پرستار ایرانی در سه سال گذشته کشور را ترک کردهاند؛ مقصد بیشتر آنها کشورهایی چون آلمان، کانادا، سوئد و قطر است.
نکته تلخ اینجاست که بسیاری از آنان شاغل در بیمارستانهای دولتی بودند، اما زیر بار فشار کاری، بیانگیزگی و حقوق ناچیز، چارهای جز رفتن نیافتند.
حقوقی که کفاف زندگی را نمیدهد
میانگین حقوق پرستاران در ایران بین ۱۵ تا ۲۵ میلیون تومان در ماه است؛ رقمی که برای زندگی در شهرهایی چون تهران یا شیراز بسیار اندک است.
«الهام»، پرستاری که ده سال در بیمارستان دولتی کار کرده و اکنون در آلمان مشغول به کار است، میگوید:
«ما هر روز با مرگ روبهرو بودیم، اما کسی ما را نمیدید. وقتی فهمیدم حقوقم حتی یکچهارم درآمد پرستاران آلمانی نیست، تصمیم گرفتم بروم. من دلسوزی نمیخواستم، فقط عدالت میخواستم.»
چنین روایتهایی به صدای غالب در هر گزارش درباره مهاجرت پرستاران ایرانی تبدیل شده است؛ صدایی که از نبود امید در درون سیستم سلامت خبر میدهد.
فشار کاری و پاندمی که نقاب را برداشت
در دوران همهگیری کرونا، چهره واقعی بحران آشکار شد.
پرستاران ایرانی با میانگین ۲۴۰ ساعت کار در ماه در شرایطی طاقتفرسا و بدون پاداش مناسب فعالیت کردند.
دهها نفر از آنان بهدلیل ابتلا یا فرسودگی جان باختند، بیآنکه حتی بیمه یا حقوق مناسبی دریافت کنند.
از آن زمان، مهاجرت پرستاران ایرانی به نمادی از ناامیدی و فرسودگی بدل شده است، بهویژه در میان نسل جوانی که آینده خود را دیگر در ایران نمیبیند.
کانادا و آلمان؛ رؤیای جدید با زبانی دیگر
طبق آمار رسمی سازمان نظام پرستاری، تعداد درخواستهای خروج حرفهای در سال ۱۴۰۳ بیش از ۱۸۰ درصد افزایش یافته است.
بیشتر این تقاضاها مربوط به کانادا و آلمان است؛ کشورهایی که مدارک ایرانی را بهراحتی معادلسازی کرده و تا ۵ هزار یورو در ماه به پرستاران پرداخت میکنند.
در مقابل، ایران هیچ برنامه جدی برای حفظ نیروی انسانی خود ندارد و همچنان از مفاهیمی چون «خدمت به وطن» و «پرستاری رسالت الهی» سخن میگوید.
نظام درمانی در آستانه فروپاشی
بیمارستانهای ایران امروز با کمبود شدید پرستار مواجهاند، بهویژه در بخشهای مراقبت ویژه و اورژانس.
برآوردها نشان میدهد که کشور دستکم به ۱۵۰ هزار پرستار دیگر نیاز دارد، در حالی که مهاجرت پرستاران ایرانی همچنان ادامه دارد.
در برخی استانها، بخشهای کامل پرستاری تعطیل شده و میزان خطاهای پزشکی و نارضایتی بیماران رو به افزایش است.
سکوت مسئولان؛ انکار یا ناتوانی؟
با وجود وضوح آمار، وزارت بهداشت هنوز از «مهاجرت محدود» سخن میگوید.
اما واقعیت بیمارستانها چیز دیگری است.
یکی از مدیران بیمارستانهای آموزشی تهران میگوید:
«هر ماه دو تا سه پرستار را از دست میدهیم. دیگر برایمان عجیب نیست. فقط میگویند خسته شدیم، ببخشید و میروند.»
این سکوت شبیه همان انکار در بحرانهای اقتصادی دیگر است؛ گویی دولت میترسد بپذیرد که مهاجرت پرستاران ایرانی فقط یک جابهجایی شغلی نیست، بلکه نشانهای از فروپاشی امید است.
میان رؤیای زندگی و وظیفه وطن
مسئله در رفتن پرستاران نیست، بلکه در چرایی رفتن آنان است.
اگر ایران نتواند برای کسانی که جان انسانها را نجات میدهند، زندگی آبرومندانهای فراهم کند، چگونه میتواند آنان را به ماندن قانع کند؟
توقف مهاجرت پرستاران ایرانی نیازمند چیزی فراتر از شعار است؛ اصلاح واقعی در حقوق، ساعات کار و کرامت انسانی.