فهرست مطالب
فرشته حسینی دیگر نیازی به اجرای صحنهای تراژیک نداشت. این بار، واقعیت از هر سناریویی دردناکتر بود.
صبح روز چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۴ ، مأموران امنیتی به خانه پدرش وارد شدند. مردی افغان که بیش از ۳۰ سال در ایران زندگی کرده بود، بدون جرم، بدون حکم قضایی، فقط با تصمیمی خاموش و بیرحم: اخراج.
و اینگونه، داستان فرشته حسینی و اخراجی که پناهندگان را در سکوت تهدید میکند آغاز شد.
وقتی اقامت قانونی هم بیارزش میشود
پدر فرشته دارای کارت آمایش بود، سندی قانونی برای اقامت پناهندگان افغان.
اما در این کشور، حتی اسناد رسمی هم نمیتوانند جلوی تبعیض را بگیرند.
«ساعت هفت صبح آمدند و بدون هیچ هشداری او را بردند»، این را نوید محمدزاده، همسرش، در ویدیویی دردناک در اینستاگرام گفت.
فریادش فقط خشم نبود، بلکه افشای یک واقعیت تلخ بود: سیاستهای فشار علیه پناهندگان.
فرشته حسینی و اخراجی که پناهندگان را در سکوت تهدید میکند دیگر فقط یک ماجرا نیست، بلکه عنوانی برای ترسی واقعی است.
شهرت هم مانع تبعیض نمیشود
شاید خیلیها فکر میکردند که شهرت سپری در برابر بیعدالتیست، اما پدر فرشته حسینی فهمید که حتی دختر بازیگرش هم نمیتواند او را از اخراج نجات دهد.
این اخراج نه اولین بود و نه آخرین. بلکه بخشی از سیاستهاییست که در سکوت اجرا میشود، بیهیاهو، اما پر از درد.
سکوت مسئولان، زخم مردم
با وجود واکنشهای فراوان، هیچ بیانیهای رسمی صادر نشد. هیچ توضیحی، هیچ عذرخواهی.
فقط مردی که به اجبار برده شد و دختری هنرمند که با بغضی در گلو تماشا میکرد.
فرشته حسینی و اخراجی که پناهندگان را در سکوت تهدید میکند، نه فقط یک داستان، بلکه نمادی از سرکوب سازمانیافتهی کسانیست که همیشه «موقتی» تلقی میشوند.
بعد از فرشته چه کسی؟
اگر پدر یک هنرمند مشهور چنین سرنوشتی دارد، پس بقیه چه باید بکنند؟
کودکانی که قرار است به کشوری برگردند که نه آن را دیدهاند و نه حتی زبانش را بلدند؟
فرشته حسینی و اخراجی که پناهندگان را در سکوت تهدید میکند، باید به یک مسئله ملی تبدیل شود، نه فقط روایتی احساسی که به زودی فراموش شود.
آنچه برای فرشته حسینی رخ داد، استثنا نیست… بلکه نشانهایست هشداردهنده.
در کشوری که کرامت انسان را با ملیتش میسنجد، هیچکس امن نیست.
سکوت ما، مجوز آنهاست. چون فرشته حسینی و اخراجی که پناهندگان را در سکوت تهدید میکند، شاید فردا نام دیگری داشته باشد… شاید یکی از ما.