فهرست مطالب
در تاریخ معاصر ایران، نام سیروس روشنی بهعنوان یکی از چهرههایی برجسته میشود که تراژدی فرهنگی و دینی تحت حاکمیت جمهوری اسلامی را نمایان میکند. او پزشکی شاعر بود که به جامعه بهایی تعلق داشت؛ اما پس از انقلاب اسلامی، حیاتش خیلی زود به پایان رسید. روشنی قربانی مستقیم سیاستهای سرکوبگرانه نظام شد و در نهایت در سال ۱۹۸۱ اعدام گردید
شاعری با صدای متفاوت
سیروس روشنی تنها یک پزشک نبود؛ او شاعری بود با پیامی انسانی. در نوشتههایش ترکیبی از روح ادبی و نگاه انتقادی به وضعیت آشفته ایران دیده میشد. گرچه بهایی بودن او بهانهای برای حاشیهنشینی و سرکوب بود، اما هیچگاه از بیان حقیقت بازنایستاد. همین صداقت، او را هدف مستقیم رژیم قرار داد.
اتهام: «بهایی بودن»
حاکمیت ایران پس از انقلاب، بهاییان را «دشمنان داخلی» معرفی کرد. سیروس روشنی با اتهامهای کلیشهای چون جاسوسی و خیانت به کشور روبهرو شد. محاکمه او نه عادلانه بود و نه شفاف؛ بلکه نمایش کوتاهی بود که پایانش از ابتدا روشن بود: حکم اعدام.
اعدام و سکوت مرگبار
در دسامبر ۱۹۸۱، حکم اعدام سیروس روشنی اجرا شد. خانوادهاش اجازه تشییع عمومی نداشتند و جزئیات دادرسی یا آخرین سخنانش هیچگاه منتشر نشد. نظام تلاش کرد او را در سکوت دفن کند، اما نامش همچنان در حافظه تاریخی مردم باقی ماند.
میراث سیروس روشنی
با وجود تلاشهای حکومت برای پاک کردن نام او، سیروس روشنی امروز بهعنوان نماد مقاومت فرهنگی و دینی در حافظه ایرانیان زنده است. اشعاری که از او باقی مانده، سندی است بر روزگار سرکوب و یادآوری میکند که هنر و کلمه از گلوله نیرومندترند.
سرگذشت سیروس روشنی تنها یک تراژدی فردی نیست؛ بلکه بازتابی از واقعیت تلخ سرکوب اقلیتها و هنرمندان در ایران است. اعدام او، جنایتی سیاسی بود که در پوشش اتهامات ساختگی پنهان شد. با این حال، سیروس روشنی به نمادی برای اپوزیسیون و یادآور این حقیقت بدل گشت که در ایران آزادی خفه میشود و کلمه به جرم محکوم میگردد.