فهرست مطالب
در حالی که حکومت از «عدالت اجتماعی» و «آینده نسل جدید» سخن میگوید، هزاران کودک در سراسر کشور با واقعیتی متفاوت روبهرو هستند. رنج کودکان در ایران دیگر فقط یک مسئله انسانی نیست، بلکه آینهای از فساد ساختاری و سوءمدیریت اقتصادی و اجتماعی است. از خیابانهای تهران تا روستاهای سیستان و بلوچستان، فاصله میان وعدهها و واقعیت هر روز بیشتر میشود.
۱. فقر، دزدی خاموش کودکی
بر اساس گزارش سازمانهای غیردولتی، بیش از ۳ میلیون کودک زیر خط فقر زندگی میکنند و حدود ۷۰۰ هزار کودک کار در کشور وجود دارد؛ کودکانی که در زبالهگردی، فروش گل در چهارراهها یا کارگاههای زیرزمینی مشغولند.
این آمارها عمق رنج کودکان در ایران را نشان میدهد؛ نتیجه مستقیم فروپاشی اقتصادی و تحریمهایی که با سوءمدیریت داخلی ترکیب شده است.
یکی از فعالان اجتماعی در تهران میگوید:
«کودک در ایران فقیر به دنیا میآید و پیش از آنکه خواندن بیاموزد، مجبور به کار است.»
۲. آموزش از دسترفته و تبعیض طبقاتی
اگرچه آموزش ابتدایی در قانون اجباری است، اما هزاران کودک به دلیل فقر یا نداشتن شناسنامه از تحصیل بازمیمانند. در مناطق مرزی، بهویژه در میان اقلیتهای بلوچ و عرب، رنج کودکان در ایران رنگ تبعیض قومی میگیرد؛ جایی که خدمات آموزشی و بهداشتی تقریباً وجود ندارد.
طبق گزارش «خانه کودکان ایران»، حدود ۱ از هر ۵ کودک در استانهای محروم، تحصیلات ابتدایی خود را نیمهکاره رها میکند.
۳. ازدواج کودکان؛ کودکیِ ربودهشده
یکی از تلخترین جلوههای رنج کودکان در ایران پدیده ازدواج زودهنگام دختران است. آمار رسمی نشان میدهد که در سال گذشته بیش از ۳۰ هزار ازدواج دختران زیر ۱۵ سال ثبت شده است.
قوانینی که ازدواج در سن ۱۳ سالگی را مجاز میدانند، ایران را در ردیف کشورهایی قرار داده که بیشترین نقض حقوق کودک را در خاورمیانه دارند.
۴. کودکان بیهویت و بیپناه
در مناطق حاشیهای شهرهای بزرگ، هزاران کودک از مادران ایرانی و پدران خارجی، بهویژه افغان، بدون مدارک هویتی زندگی میکنند. این کودکان از تحصیل و خدمات درمانی محروماند و قربانی کار اجباری یا قاچاق انسان میشوند.
این تراژدی انسانی فصل جدیدی از رنج کودکان در ایران را روایت میکند که کمتر کسی جرئت بازگو کردنش را دارد.
۵. سکوت رسانهای و انکار رسمی
رسانههای رسمی ترجیح میدهند این فاجعه را نادیده بگیرند و گزارشهای حقوق بشری را «بزرگنمایی دشمنان» بنامند. اما شواهد میدانی خلاف آن را نشان میدهد؛ کودکانی که در ایران با گرسنگی، خشونت و محرومیت دستوپنجه نرم میکنند، صدایی برای دفاع از خود ندارند.
رنج کودکان در ایران نتیجه بحرانهای موقتی نیست، بلکه محصول سیاستهای اشتباه و بیتوجهی طولانیمدت به انسان است.
زمانی که کودکی در فقر و کار اجباری رشد میکند، آینده یک ملت در خطر است.
کودکانی که امروز کار میکنند، فردا نشانههای خاموش نسلی خواهند بود که قربانی سکوت و بیعدالتی شد.