در یکی از جنجالیترین اظهارات اخیر، عبدالحسین خسروپناه، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، به زنان ایرانی که با حیوانات خانگی زندگی میکنند حمله کرد و پرسید:
«چرا باید زنانی که با سگ یا گربه زندگی میکنند، الگوی جامعه باشند؟»
او در عوض، خواستار معرفی زنانی شد که «دانشمند هستند، چند فرزند دارند و در عرصه علمی فعالیت میکنند»؛ گویی زن موفق فقط باید در این قالبهای حکومتی بگنجد.
این گفتهها صرفاً یک نظر شخصی نیستند، بلکه ادامه سیاستی سیستماتیک از سوی حاکمیت است که زندگی خصوصی زنان—even انتخاب سادهای مثل نگهداری حیوان خانگی—باید با معیارهای «فرهنگ انقلابی» سنجیده شود.
اما واقعیت امروز ایران چیز دیگری میگوید: در خیابانهای تهران، اصفهان و مشهد، سگ و گربه دیگر فقط حیوان خانگی نیستند، بلکه نماد خاموش استقلال و سرپیچی از کلیشههای حکومتی شدهاند.
این حمله، ما را به یک پرسش بنیادین میبرد: چرا سبک زندگی مدرن تا این حد آنها را میترساند؟
شاید چون یک سگ کوچک یا گربهای در آغوش یک زن مستقل، برای آنان نشانه فروپاشی روایتی است که زن را فقط در قالب مادر و فرمانبردار تعریف میکند. این یک تهدید فرهنگی است، نه بحث اخلاقی ساده.
در نهایت، این دعوا بر سر حیوانات نیست؛ بلکه بر سر معناست: چه کسی تعیین میکند «زن نمونه» کیست؟ و چه کسی حق دارد سبک زندگی او را قالبریزی کند؟
آنچه مسلم است، این است که زنان ایران دیگر منتظر تأیید حاکمیت برای زندگی کردن آنطور که خود میخواهند، نیستند.