فهرست مطالب
در شرایطی که جامعه ایران با بحرانهای عمیق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دستوپنجه نرم میکند، محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی، بار دیگر از مفهوم حکمرانی فرهنگی در ایران بهعنوان راهحل عبور از بنبست کنونی سخن گفته است. او با انتقاد از مسیر سنتی قانونگذاری و تأکید بر لزوم فرهنگیبودن حکمرانی، تلاش دارد تصویری اصلاحطلبانه از خود ارائه دهد؛ تصویری که با واقعیت عملکرد نظام فاصلهای عمیق دارد.
براي اطلاعات بيشتر :
سه غذای بد ایرانی ۲۰۲۵: وقتی آشپزی به یک بار تبدیل میشود
حکمرانی فرهنگی در ایران؛ فرهنگ جامعه یا فرهنگ قدرت؟
سالهاست که حاکمیت در ایران از مفاهیمی چون «فرهنگ» و «ارزشها» برای توجیه سیاستهای محدودکننده خود استفاده میکند. آنچه قالیباف از آن با عنوان حکمرانی فرهنگی در ایران یاد میکند، نه بازتاب تنوع فرهنگی جامعه، بلکه تداوم همان فرهنگ رسمی و تحمیلی است که آزادیهای فردی را محدود و قانون را به ابزار کنترل اجتماعی تبدیل کرده است.
همین رویکرد فرهنگی، پایهگذار قوانینی چون حجاب اجباری، سرکوب اعتراضات و حذف صداهای منتقد بوده و اکنون نیز در قالبی جدید بازتولید میشود.
انتقاد دیرهنگام از مسیری که خود ساختهاند
قالیباف از ناکارآمدی مسیر سنتی قانونگذاری سخن میگوید و اذعان میکند که بسیاری از قوانین پاسخگوی مشکلات مردم نیستند. اما این اعتراف زمانی معنا پیدا میکند که پرسیده شود: چه کسانی سالها این مسیر را هدایت کردهاند؟
بحران قانونگذاری در ایران نه حاصل فقدان ابزارهای نوین، بلکه نتیجه نبود استقلال مجلس و سلطه نهادهای انتصابی بر روند تصمیمگیری است. در چنین ساختاری، حکمرانی فرهنگی در ایران صرفاً پوششی لفظی برای حفظ وضع موجود است.
علم، پژوهش و فناوری؛ ابزار یا تزئین؟
تأکید قالیباف بر استفاده از پژوهش علمی و فناوریهای نوین، از جمله هوش مصنوعی، بیش از آنکه نشاندهنده عزم اصلاح باشد، تلاشی برای نوسازی ظاهری سیستم است. تجربه نشان داده است که دادهها و گزارشهای کارشناسی تنها زمانی مورد توجه قرار میگیرند که با خط ایدئولوژیک نظام تعارض نداشته باشند.
در این چارچوب، پژوهش و فناوری به جای ابزار تصمیمسازی، به زینتی برای مشروعیتبخشی به حکمرانی فرهنگی در ایران تبدیل میشوند.
آنچه قالیباف امروز مطرح میکند، نه طرحی نو برای آینده، بلکه تکرار ادبیاتی فرسوده است که در بزنگاههای بحران به کار گرفته میشود. تا زمانی که ساختار قدرت تغییر نکند، مجلس مستقل نباشد و قانونگذاری از اراده واقعی مردم سرچشمه نگیرد، حکمرانی فرهنگی در ایران چیزی جز یک شعار سیاسی باقی نخواهد ماند.
جامعه ایران بیش از هر چیز به حکمرانی پاسخگو، قانونمدار و انسانی نیاز دارد؛ نه بازتولید واژههایی که سالهاست برای توجیه ناکارآمدی به کار گرفته میشوند.