فهرست مطالب
در لحظهای که دوربین با خیابان تلاقی میکند و لنز به ابزار مقاومت تبدیل میشود، کارگردان جهانی ایرانی، جعفر پناهی، سکوت خود را شکست و حمایت کامل خود را از معترضان ایرانی، بهویژه اعتصاب رانندگان کامیون در شهرهای مختلف کشور، اعلام کرد. جعفر پناهی از معترضان حمایت میکند، فریادی هنریست که از فشارهای اجتماعی و سیاسی عمیق پرده برمیدارد.
از «سانسور» تا «مقاومت»
جعفر پناهی با مواضع ضدسانسور و مخالفت با کنترلهای امنیتی حکومت شناخته میشود. بارها از فیلمسازی و سفر منع شده، اما هرگز عقبنشینی نکرده است. آثار او به نوعی از مقاومت فرهنگی بدل شدهاند. حالا وقتی میشنویم جعفر پناهی از معترضان حمایت میکند، درمییابیم که این حمایت فقط نمادین نیست، بلکه اقدامی واقعی برای مقابله با سکوت تحمیلشده است.
اعتصاب رانندگان؛ فریاد طبقه فرودست
در بحبوحه بحران شدید اقتصادی، رانندگان کامیون در چندین استان دست به اعتصاب زدند؛ به نشانه اعتراض به دستمزدهای پایین، افزایش هزینهها و فشارهای امنیتی. آنچه این اعتصاب را متفاوت کرده، همراهی چهرههایی چون پناهی است. عبارت جعفر پناهی از معترضان حمایت میکند، در شبکههای اجتماعی به سمبل روحیهبخشی و همبستگی بدل شد.
حمایت هنرمندان؛ کابوس حکومت
حکومت جمهوری ايراني همواره از هنر، زمانی که سیاسی شود، هراس داشته است. حمایت جعفر پناهی از معترضان، یادآور نقش سینمای اجتماعی ایران در افشای تضادهای ساختاری کشور است. با انتشار گسترده جمله جعفر پناهی از معترضان حمایت میکند، رسانههای حکومتی با سکوت و سانسور واکنش نشان دادند؛ تلاشی برای پنهان کردن واقعیتی که دیگر قابلپنهانسازی نیست.
سانسور شکست میخورد، تصویر پیروز میشود
با وجود ممنوعیت آثارش در ایران، پناهی جوایز بینالمللی معتبری همچون جشنواره کن، برلین و ونیز را دریافت کرده است. اکنون که او در کنار معترضان میایستد، حکومت میداند که این صدا دیگر در اختیارش نیست. وقتی جعفر پناهی از معترضان حمایت میکند، حکومت تنها با یک کارگردان مواجه نیست، بلکه با یک جریان فرهنگی ضدسرکوب روبهروست.
سینما سکوت نمیکند
اعلام حمایت جعفر پناهی از معترضان، صرفاً یک موضعگیری انسانی یا اخلاقی نیست، بلکه گواهی روشن است بر اینکه هنر را نمیتوان در بند کشید یا به سکوت واداشت. در کشوری که واژهها پیش از آنکه بر زبان جاری شوند خفه میگردند، و نفسها پیش از آنکه به سینه برسند سرکوب میشوند، هر اثر هنری فریادیست بلند، و هر ایستادگی یک هنرمند مستقل، جبههای نو در نبردی نابرابر میان مردمیست که برای زیستن تلاش میکنند و حاکمیتی که از هر صدای متفاوتی بیم دارد. آنگاه که هنرمندی چون پناهی در کنار مردم میایستد، صدایش فراتر از هر قید و سرکوبی میرود، و حضورش خود بهتنهایی نمادی از مقاومت میشود.