فهرست مطالب
ایران اکنون با یک بحران معیشتی بیسابقه روبهرو است که در آن شهروندان با افزایش چشمگیر قیمت کالاهای اساسی، تورم اقتصادی بیش از 50 درصد و کاهش کیفیت خدمات عمومی مانند انرژی و حملونقل مواجه هستند. در حالی که نظام همچنان هزینههای کلانی را صرف پروژههای نظامی و مداخلات منطقهای میکند، اکنون به نظر میرسد که مردم ایران بهای سیاستهای ناکام دولت را میپردازند.
تورم در ایران: شبحی که قدرت خرید را میبلعد
بر اساس گزارشهای اقتصادی اخیر، نرخ تورم در ایران در سال جاری (2025) از 50 درصد فراتر رفته است، رقمی که نشاندهنده وخامت شدید اقتصاد ملی است. این افزایش نتیجه انباشت سالها سوءمدیریت اقتصادی، تحریمهای بینالمللی و کاهش شدید ارزش ریال ایران به شکلی چشمگیر است. در بازارها، قیمت مواد غذایی اساسی مانند نان، گوشت و لبنیات دو برابر شده و میلیونها خانواده را از تأمین نیازهای روزانه خود ناتوان کرده است.
یکی از ساکنان تهران که به دلایل امنیتی نخواست نامش فاش شود، به ما گفت: «دو سال پیش یک کیلوگرم گوشت را با 200 هزار ریال میخریدم، اما امروز به بیش از یک میلیون ریال نیاز دارم. حقوقم حتی برای یک هفته کافی نیست.» این شهادت بازتاب واقعیتی است که میلیونها نفر با آن زندگی میکنند؛ جایی که طبقه متوسط تقریباً نابود شده و دایره فقر بیش از یکسوم جمعیت را دربرگرفته است.
پارادوکس در کشور نفتخیز
با وجود اینکه ایران یکی از بزرگترین تولیدکنندگان نفت در جهان است، اما از کمبود شدید انرژی، چه در برق و چه در سوخت، رنج میبرد. در زمستان و تابستان، قطعی برق برای ساعتهای طولانی تکرار میشود که هم زندگی روزمره و هم صنایع را تحت تأثیر قرار میدهد. در عین حال، پس از کاهش حمایتهای دولتی، قیمت سوخت به شدت افزایش یافته و رنج شهروندانی که به وسایل نقلیه خصوصی یا عمومی وابستهاند را بیشتر کرده است.
یک منبع آگاه در بخش انرژی به ما فاش کرد: «بخش بزرگی از سوخت به دلیل فساد و سوءمدیریت به خارج قاچاق میشود، در حالی که مقادیر دیگری برای پشتیبانی از متحدان نظام در منطقه صادر میگردد.» این وضعیت بازار داخلی را در تنگنا قرار داده و قیمتها را به سطوح غیرقابل تحملی رسانده است.
هزینههای نظامی به قیمت رنج مردم
با وجود بحرانی که مردم ایران از آن رنج میبرند، نظام همچنان بودجههای هنگفتی را به برنامههای نظامی و موشکی و همچنین حمایت از شبهنظامیان در سوریه، عراق، لبنان و یمن اختصاص میدهد. برآوردهای غیررسمی نشان میدهد که هزینههای نظامی در دهه گذشته 200 درصد افزایش یافته، در حالی که سرمایهگذاری در زیرساختها و خدمات اساسی کاهش یافته است. این رویکرد خشم عمومی رو به رشدی را برانگیخته که در اعتراضات پراکنده در تهران و دیگر شهرها نمود یافته است؛ جایی که معترضان شعارهایی علیه «غارت ثروتها» و «فقیر کردن مردم» سر دادهاند.
ریشههای بحران و آیندهای تاریک
کارشناسان اقتصادی معتقدند که بحران کنونی تنها نتیجه تحریمهای بینالمللی نیست، بلکه ثمره سیاستهای داخلی ناکام است. کاهش سرمایهگذاری در بخشهای تولیدی، فساد گسترده و وابستگی بیش از حد به صادرات نفت، همگی عواملی هستند که به فروپاشی اقتصادی دامن زدهاند. با ادامه تحریمها و نبود اصلاحات اساسی، به نظر میرسد که آینده نزدیک چیزی جز وخامت بیشتر به همراه نداشته باشد.

آیا امیدی برای مردم ایران وجود دارد؟
ایران امروز در لبه پرتگاه اقتصادی و اجتماعی ایستاده است، جایی که شهروندان بهای دههها تصمیمگیری اشتباه را میپردازند. تورم افسارگسیخته، افزایش قیمت انرژی و حملونقل و افت خدمات، همگی نشاندهنده از دست رفتن کنترل نظام بر اوضاع است. اما در میان این تاریکی، جرقههای مقاومت مردمی نشان میدهد که ایرانیان به راحتی تسلیم نخواهند شد. سؤال حیاتی اکنون این است: آیا این بحران آغاز پایان نظامی است که ناکارآمدی خود را ثابت کرده، یا صرفاً فصلی جدید در زنجیره رنجهای مردم خواهد بود؟