فهرست مطالب
دیگر صحبت درباره “ترور رهبران نظام ایران” صرفا گمانهزنی یا افشاگریهای اطلاعاتی نیست، بلکه واقعیتی است که با هر حمله متمرکز اسرائیل به ردههای بالای رهبران نظامی و علمی نظام آشکار میشود. این ترورها که قلب تهران و مراکز حساس آن را هدف قرار میدهند، شکنندگی بیسابقهای در دستگاه امنیتی و اطلاعاتی ایران را نشان میدهند و پرسش اساسی را مطرح میکنند: چگونه اسرائیل توانسته به چنین عمقی در امنیت نفوذ کند، آن هم در شرایطی که رژیم مدام بر تشدید تدابیر امنیتی تأکید دارد؟
حلقه ضعیف: محافظان و همراهان
بر اساس گزارشهایی از رسانههای بینالمللی مانند “نیویورک تایمز”، اسرائیل همیشه فقط به فناوریهای پیشرفته متکی نبوده، بلکه ضعیفترین حلقه در اطراف رهبران را هدف قرار داده است: محافظان شخصی و رانندگان. این افراد که اغلب خارج از جلسات محرمانه میمانند، تلفنهای همراه خود را همراه داشتند، با وجود هشدارهای سختگیرانه. همین امر باعث شد تا شکافی امنیتی ایجاد شود که اسرائیل از آن برای نفوذ به خطوط دفاعی اولیه استفاده کرد.
این روش نشان میدهد که ترور رهبران نظام ایران فقط یک عملیات نظامی نبوده، بلکه یک عملیات پیچیده اطلاعاتی بوده است که هم بر نفوذ انسانی و هم بر فناوری تکیه داشته است.
تهران زیر بمباران: جزئیات فاششده
گزارشها حاکی است که یکی از جلسات محرمانه در تونلی در غرب تهران برگزار شد، جایی که شماری از رهبران نظامی و دانشمندان هستهای دور از چشمها گرد هم آمده بودند. استفاده از تلفن همراه در داخل مخفیگاه ممنوع بود، اما محافظان بیرون دستورالعملها را نقض کردند و این امر به سازمان اطلاعات اسرائیل اجازه داد تا مکان را دقیق شناسایی کند.
شش حمله هوایی اسرائیل ورودیها و خروجیها را هدف قرار داد. گرچه برخی رهبران از مرگ گریختند، اما تلفات سنگینی در میان محافظان رخ داد، و این موضوع دوباره بحث درباره توانایی نظام در حفاظت از کادرهای خود در برابر ترور را به راه انداخت.
شکافهای امنیتی نظام
رژیم ایران همواره به توانایی خود در حفاظت از رهبران افتخار کرده است، اما ترور رهبران نظام ایران خلاف این را نشان میدهد. از کشته شدن قاسم سلیمانی در سال 2020 تا ترور دانشمندانی مانند محسن فخریزاده و حملات اخیر، آشکار شده است که دستگاههای امنیتی با مشکلات زیر روبهرو هستند:
- ضعف آموزش امنیتی محافظان.
- نبود نظارت سختگیرانه بر استفاده از ابزارهای هوشمند.
- شکافهای داخلی در دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی.
- نشت اطلاعات ناشی از فساد و رانت در سپاه پاسداران.
اسرائیل و پیامهای پنهان
اسرائیل فقط افراد خاصی را هدف قرار نمیدهد، بلکه پیامهای سیاسی و نظامی ارسال میکند. هر ترور رهبران نظام ایران یعنی:
- تضعیف هیبت رژیم در برابر مردم.
- اخلال در پروژههای هستهای و نظامی.
- ایجاد ترس در داخل نهادهای امنیتی.
مردم بین تبلیغات و واقعیت
رسانههای رسمی ایران همچنان این عملیاتها را به عنوان “حوادث اتفاقی” یا ناشی از “خیانت فردی” معرفی میکنند، اما واقعیت متفاوت است. مردم ایران با چشم خود میبینند که ترور رهبران نظام ایران بارها بدون بازدارندگی یا پیگرد تکرار میشود، و این موضوع خشم و ناامیدی مردم را نسبت به رژیمی که حتی قادر به حفاظت از خودش نیست، افزایش میدهد.
واکنشهای بینالمللی و داخلی
واکنشها به ترور رهبران نظام ایران متفاوت بود:
- کشورهای غربی از محکوم کردن مستقیم اسرائیل خودداری کردند و فقط به دعوت به “خویشتنداری” بسنده نمودند، که نشاندهنده پذیرش ضمنی تضعیف نفوذ تهران است.
- متحدان منطقهای اسرائیل در خفا از عملیات استقبال کردند و آن را کاهشدهنده تهدید گسترش ایران در منطقه دانستند.
- داخل ایران دچار سردرگمی آشکار شد؛ رژیم تلاش کرد حجم خسارت را پنهان کند، در حالی که مردم از ناکامی دستگاههای امنیتی در حفاظت از رهبران ارشد خشمگین بودند.
- اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور این ترورها را نشانه ضعف رژیم و از دست رفتن کنترل حتی در محرمانهترین سطوح دانستند.
آمار و ارقام تقریبی
با وجود پنهانکاری رژیم ایران درباره آمار واقعی، منابع مستقل و مخالفان داخلی و خارجی گزارش دادهاند:
- از سال 2010 تاکنون دستکم 15 دانشمند هستهای ایرانی در عملیاتهای مشکوک کشته شدهاند.
- بیش از 25 حمله ویژه رهبران سپاه پاسداران و نهادهای اطلاعاتی را هدف قرار داده است.
- ترور رهبران نظام ایران شامل دستکم 8 شخصیت برجسته در رده نخست بوده، از جمله قاسم سلیمانی (2020) و محسن فخریزاده (2020).
- دهها محافظ و همراه در عملیاتهای جانبی کشته شدند، که نشاندهنده ضعف امنیتی مداوم در میان آنان است.
ترور رهبران نظام ایران دیگر یک حادثه گذرا نیست، بلکه به سلاحی استراتژیک در دست اسرائیل تبدیل شده که برای افشای ناتوانی رژیم و آشکار کردن شکافهای داخلی آن استفاده میشود. این الگوی عملیاتها راه را برای بیثباتی بیشتر در دستگاههای امنیتی هموار میسازد و تأیید میکند که آنچه به نام “جمهوری اسلامی” شناخته میشود، بدترین روزهای خود را میگذراند.
در حالی که رژیم همچنان بر انکار شکستهای خود پافشاری میکند، واقعیت روشن است: رهبران یکی پس از دیگری سقوط میکنند و اسرائیل بهخوبی میداند که دیوارهای ترکخورده این نظام از کجا فرومیریزند.