فهرست مطالب
وقتی نظام از «عدالت اجتماعی» حرف میزند، کافی است به سیستان و بلوچستان نگاه کنیم تا حقیقت آشکار شود. آنجا بیش از ۲.۳ میلیون بلوچ در فقر مطلق زندگی میکنند؛ بیآب، بیمدرسه، بیحق حیات امن. این یک بحران حاشیهای نیست، بلکه عنوان آشکار بحران بلوچ ها در ایران است.
تبعیض سیستماتیک
از سال ۱۹۷۹ تاکنون، حتی یک وزیر یا استاندار بلوچ منصوب نشده است. سهم بلوچها در نهادهای عالی حکومتی کمتر از ۱٪ است، در حالیکه جمعیتشان بیش از ۳٪ کشور را تشکیل میدهد. این حذف اتفاقی نیست؛ سیاست ثابت است. نظام شعار «وحدت» سر میدهد، اما فرمول روشن است: وفاداری مذهبی بالاتر از شهروندی. اینگونه بحران بلوچ ها در ایران عمیقتر میشود.
فقر در اعداد
این موضوع نیاز به سخنرانی سیاسی ندارد؛ فقط کافی است به ارقام نگاه کنیم:
- نرخ بیکاری در استان: ۳۸٪ (دو برابر میانگین کشوری).
- ۷۵٪ خانوادهها زیر خط فقر.
- ۶۰٪ مردم دسترسی به آب آشامیدنی سالم ندارند.
- بیسوادی در برخی مناطق بالای ۴۰٪.
اینها شاخصهای اقتصادی گذرا نیستند؛ واقعیتی هستند که انسانها را آرامآرام میکُشند.
اعدامها… شمشیر بالای سر
این استان رکورد دیگری را شکسته است: اعدام.
- فقط در سال ۲۰۲۳، ۱۱۵ بلوچ اعدام شدند.
- بلوچها ۳۰٪ از کل اعدامها در ایران را تشکیل میدهند، با آنکه فقط ۳٪ از جمعیت هستند.
بهانه همیشگی آماده است: «قاچاق»، «امنیت ملی». حقیقت؟ مجازات جمعی برای یک جامعه کامل. این چهره دیگری از بحران بلوچ ها در ایران است.
آموزش… نسلی بیآینده
مدارس آنجا چیزی جز دیوارهای فرسوده نیستند:
- ۷۰٪ مدارس استان غیرقابل استفادهاند.
- بیش از ۲۵٪ کودکان از دبستان ترک تحصیل میکنند.
- زبان بلوچی در مدارس ممنوع است.
نتیجه؟ نسلی بیابزار، بیفرصت، محکوم به ماندن در چرخه فقر.
صداهایی که حذف میشوند
حتی وقتی صدای معتدلی مثل مولوی عبدالحمید، امام جمعه زاهدان، بلند میشود، با فشار و تخریب مواجه میگردد. سایر فعالان؟ زندان در انتظارشان است: ۴۰۰ مورد بازداشت سیاسی در سال ۲۰۲۳. این مدیریت بحران نیست؛ اصرار بر خاموش کردن هر صدای آزاد است.
بحران بلوچ ها در ایران آینهای است که چهره واقعی نظام را نشان میدهد. فقر سیستماتیک، سرکوب سیستماتیک، اعدامهای دستهجمعی، و نسلهایی رها شده به مرگ تدریجی. پرسشی که باقی میماند: این نظام تا کی میتواند ملتی کامل را خفه کند و اسمش را «ثبات» بگذارد؟