فهرست مطالب
دیگر اضطراب روانی فقط یک مشکل فردی در ایران نیست؛ بلکه به یک وضعیت اجتماعی فراگیر تبدیل شده است که در نگاه هر رهگذر، در صدای هر مکالمهی کوتاه، و در سکوت هر خانه میتوان آن را احساس کرد. میان بحران اقتصادی، فشارهای اجتماعی، و سرکوب سیاسی، اضطراب روانی در ایران به یکی از بحرانهای پنهان اما عمیق کشور تبدیل شده است.
اضطراب روانی در بافت اجتماعی ایران
اضطراب روانی، اختلالی است که بهدلیل احساس مداوم ناامنی، خطر یا ناتوانی در کنترل آینده بهوجود میآید. در ایران امروز، این اضطراب با نگرانیهایی چون گرانی، بیکاری، ترس از بازداشت، و آیندهای مبهم گره خورده است. بنا به گزارشهای محلی، مصرف داروهای آرامبخش و ضداضطراب در سه سال گذشته بیش از ۴۰٪ افزایش یافته است.
نشانههای اضطراب در جامعه ایرانی
اگر با دقت به خیابانهای شهرهای ایران نگاه کنید، نشانههای اضطراب روانی در ایران همهجا حاضرند: از چهرههای عبوس گرفته تا عصبانیتهای آنی، از پناه بردن به عرفان و معنویت گرفته تا فرار از تعاملات اجتماعی. اینها فقط علائم بالینی نیستند، بلکه فریادهایی خاموش از درون جامعهای تحت فشار مداوم هستند.
روانپزشکی به نام «دکتر سینا محمدي» میگوید:
«بیش از نیمی از مراجعهکنندگان من دچار بیماری روانی بالینی نیستند، بلکه از علائم اضطراب و استرس مزمن رنج میبرند. این یک نشانه جدی از وضعیت روانی جامعه ماست.»
جوانان، قربانیان اصلی
بر اساس آمارهای ، بیش از ۶۰٪ از جوانان ایرانی دچار نشانههایی از اضطراب روانی در ایران هستند: بیخوابی، سردرد مزمن، گریههای ناگهانی، و احساس مداوم بیارزشی یا پوچی. «مریم» ۲۷ ساله میگوید:
«هر وقت تصمیم میگیرم برای آینده برنامهریزی کنم، چیزی جدید میاد که همه چیزو خراب میکنه. خستهام از ترس و انتظار.»
همچنین بررسی محتوای منتشر شده توسط بلاگرهای جوان در تیکتاک ایران نشان میدهد که بخش زیادی از ویدیوهای تولید شده توسط کاربران ۱۸ تا ۳۰ سال، حول محور احساس ناامیدی، استرس، و جستوجوی «آرامش روانی» یا «رهایی درونی» میچرخد. این دادهها نشان میدهد که اضطراب روانی در ایران دیگر فقط در مطبها یا گزارشهای رسمی دیده نمیشود، بلکه به موضوع روزمره در فضای مجازی تبدیل شده و جوانان آن را بیپرده فریاد میزنند.
ریشههای عمیق اضطراب
علتهای پنهان و گاه آشکار برای گسترش اضطراب روانی در ایران متعدد هستند:
- فشار اقتصادی: تورم، بیکاری، کاهش قدرت خرید.
- فضای سیاسی خفقانآور: ترس از دستگیری، سانسور، سرکوب عقاید.
- فروپاشی اجتماعی: افزایش طلاق، کاهش اعتماد عمومی، شکاف بین نسلها.
- رسانههای افسردهکننده: موج اخبار منفی و نبود افق امیدبخش.
درمانهایی که وجود ندارند
در حال حاضر هیچ سیاست رسمی بهداشت روان در ایران وجود ندارد که اضطراب روانی را به عنوان یک بحران ملی در نظر بگیرد. مردم تنها ماندهاند: برخی به دارو پناه میبرند، برخی دیگر به معنویت و دعا، و بسیاری در سکوت و انکار. هرچند تلاشهایی خودجوش مانند «کافهدرمانی» یا «دورهمیهای روانشناختی» دیده میشود، اما آنها راهکارهای نمادین هستند و نه ساختاری.
اضطراب روانی در ایران فقط یک اختلال فردی نیست؛ بلکه آینهای است از جامعهای که زیر بار فشارهای مزمن، در حال از هم پاشیدن است. تا زمانی که این واقعیت از سوی مسئولان نادیده گرفته شود، زخمهای روانی عمیقتر شده و نسلها را در سکوت میسوزاند. آنچه گفته نمیشود، بیشتر از آنچه گفته میشود، درد دارد.