فهرست مطالب
از آغاز سده بیستم، آثار باستانی در دوران شاه بهعنوان یکی از برجستهترین جلوههای پروژه نوسازی فرهنگی ایران شناخته شد. محمدرضا شاه پهلوی باور داشت که هویت ملی ایران باید با افتخار تاریخیاش پیوند داشته باشد و در سطح جهانی بهعنوان نماد تمدن معرفی شود. در همین راستا، در آن دوران هیأتهای باستانشناسی متعددی شکل گرفت، محوطههایی چون تختجمشید و شوش بازسازی شدند و موزههای تازهای در تهران، شیراز و اصفهان ساخته شد.
این توجه به میراث فرهنگی تنها جنبه زیباییشناسی نداشت؛ بلکه بخشی از سیاست فرهنگی دولت برای ایجاد حس ملیگرایی و پیوند گذشته باشکوه با حال و آینده بود. بدینترتیب، آثار باستانی در دوران شاه نهفقط اشیایی تاریخی، بلکه نمادهایی از هویت و غرور ایرانی بهشمار میرفتند.
نگاه فرهنگی به تاریخ ایران
آثار باستانی در دوران شاه شامل مجسمههای فلزی، کتیبههای سنگی، جواهرات سلطنتی و سفالینههای نادر بود. این آثار در موزههایی مدرن و با استانداردهای جهانی به نمایش گذاشته میشد و ایران در نمایشگاههای بینالمللی پاریس، نیویورک و لندن چهرهای فرهنگی و پیشرفته از خود ارائه میداد.
در آن دوره، همکاری با باستانشناسان خارجی، ایجاد مراکز پژوهشی و تصویب قوانین حفاظت از میراث فرهنگی، از جمله دستاوردهای مهم بود. موزه ایران باستان بهعنوان نمونهای از ترکیب معماری ایرانی با طراحی موزهای مدرن شناخته میشد و در دهه ۱۳۵۰ خورشیدی ایران را به یکی از مقاصد مهم فرهنگی خاورمیانه تبدیل کرد.
تغییر سرنوشت پس از انقلاب
پس از سال ۱۳۵۷، سرنوشت آثار باستانی در دوران شاه دگرگون شد. بخشی از آثار به دلایل امنیتی به انبارها منتقل شد و بخشی دیگر در آشفتگیهای سیاسی آن زمان ناپدید گردید. گزارشهای رسمی و رسانهای حاکی از آن است که صدها قطعه ارزشمند از کشور خارج و بعدها در موزهها و حراجیهای اروپا مشاهده شدند.
در سالهای اخیر، هزاران اثر تاریخی با پیگیریهای حقوقی و دیپلماتیک به ایران بازگردانده شده است؛ از جمله بازگشت ۳۴۰۰ قطعه طی شش سال گذشته و ۵۵ قطعه از ترکیه در سال ۲۰۲۵ که شامل شمشیرها، تندیسهای برنزی و سکههای تاریخی بود.
همچنین، در فرودگاه امام خمینی تهران ۳۶۸۰ قطعه عتیقه هنگام خروج غیرقانونی کشف و توقیف شد، و پلیس خوزستان نیز ۴۹۵ قطعه دیگر را از قاچاقچیان آثار باستانی ضبط کرد.
در پروندهای مشهور به نام “خُورین”، ۳۴۹ قطعه تاریخی که در دهه ۱۹۶۰ میلادی از استان البرز به بلژیک منتقل شده بود، پس از یک نبرد قضایی طولانی به ایران بازگردانده شد.
این آمار نشان میدهد که سرنوشت آثار باستانی در دوران شاه فراتر از تحولات سیاسی است؛ زیرا هر تغییر حکومتی بازتابی از نوع برخورد با حافظه فرهنگی کشور بهحساب میآید.
میراث فرهنگی میان حافظه و هویت
تجربه آثار باستانی در دوران شاه پرسشی اساسی را مطرح میکند: آیا میراث فرهنگی در ایران ابزاری در دست قدرت است یا آینهای از هویت ملت؟
تاریخ نشان داده است که آثار باستانی تنها در vitrīn موزهها زنده نمیمانند، بلکه در ذهن و حافظه جمعی مردم معنا میگیرند. و زمانیکه نظامها تغییر میکنند، این آثار بهعنوان شاهدان بیصدا حقیقت را حفظ میکنند.
امروزه، با افزایش توجه جهانی به میراث ایرانی، ضرورت رویکردی تازه احساس میشود؛ رویکردی که حافظه تاریخی را از منازعات سیاسی جدا کرده و آثار باستانی در دوران شاه را بخشی از تاریخ بشری بداند، نه تنها نمادی از یک دوره خاص سیاسی.
با وجود گذر دههها، آثار باستانی در دوران شاه همچنان حامل ارزشی فراتر از زیبایی ظاهریاند؛ آنها اسناد خاموش آرزوهای ملتی هستند که میخواست مدرنیته را بر پایه دانش و تاریخ بنا کند.
میان غفلت، قاچاق و بازگردانی، میراث فرهنگی ایران همچنان نیازمند پاسداری است؛ پاسداری نه برای قدرت، بلکه برای حافظهای که ریشه در تاریخ دارد.