فهرست مطالب
در حالی که رژیم ایران امروز تلاش میکند جهان را متقاعد کند که فرهنگ در کشوری که با بحرانهای اقتصادی و سیاسی دست و پنجه نرم میکند، اولویت ندارد، تحقیقات در بایگانیهای دهههای گذشته نشان میدهد که حمایت خانواده پهلوی از پروژههای فرهنگی صرفاً یک فعالیت رسمی نبود، بلکه یک سیاست دولتی با هدف ساختن هویتی مدرن و جامعهای مولد بود، پیش از آنکه پس از انقلاب کاملاً برچیده شود. این تحقیق تلاش میکند تا شکاف بین آنچه بود و آنچه شده است را آشکار کند.
بخوانيد:
ارزانترین شهرهای خارجی برای ایرانیان… چیست؟
بناهای تاریخی به حاشیه رانده شده… میراثی که عمداً سرکوب شده است
اسنادی که پس از سال ۱۹۷۹ از مصادره جان سالم به در بردند، نشان میدهند که حمایت خانواده پهلوی از پروژههای فرهنگی محدود به موزهها و بناهای تاریخی بزرگ نبوده، بلکه به بیش از ۷۰۰ پروژه محلی در استانها گسترش یافته است. این پروژهها شامل پروژههایی برای مرمت بناهای تاریخی، تأمین مالی مأموریتهای علمی و راهاندازی جشنوارههای فیلم و موسیقی بود که در آن زمان از مهمترینها در منطقه محسوب میشدند.
امروزه، ۶۰ درصد از این مکانها از بیتوجهی رنج میبرند؛ برخی غارت شدهاند و برخی دیگر به پادگان یا مقر امنیتی تبدیل شدهاند. این بدان معناست که دولت جدید نه تنها برنامه توسعه را متوقف کرد، بلکه برای محو نمادهای آن نیز تلاش کرد.
سیاستهای سانسوری که خلاقیت را خفه میکرد
حمایت خانواده پهلوی از پروژههای فرهنگی بر اساس اصل آزادی هنری در چارچوب قانون بود، در حالی که جمهوری اسلامی بر اصل مطیع کردن هنرمندان در برابر سرویسهای امنیتی و اطلاعاتی تکیه دارد.
گزارشهای درون اتحادیه فیلمسازان نشان میدهد که تنها در ده سال گذشته بیش از ۱۲۰ فیلم توقیف شدهاند، در حالی که حمایت از آثاری که نهادهای دولتی را تبلیغ میکنند محدود است. این سیاست، انحرافی اساسی از فضای فرهنگی پررونقی است که قبل از سال ۱۹۷۹ وجود داشت، زمانی که بنیاد فرح دیبا دهها پروژه مستقل را بدون دخالت سیاسی تأمین مالی میکرد.
- مقایسه بودجهها حقیقت را آشکار میکند
تحقیق در سوابق بودجه، این نابرابری را آشکار میکند:
در زمان شاه، میانگین هزینههای فرهنگ و آموزش ۱۲ درصد از بودجه سالانه را تشکیل میداد.
امروزه، حمایت از بخش فرهنگی از ۱.۲ درصد تجاوز نمیکند، در حالی که نهادهای وابسته به سپاه پاسداران و نهادهای ایدئولوژیک بیش از ۳۰ درصد بودجه را دریافت میکنند.
این ارقام به تنهایی توضیح میدهند که چرا محققان از «فروپاشی زیرساختهای فرهنگی ایران» صحبت میکنند.
چرا ایرانیان به دوران پهلوی بازمیگردند؟
از طریق مصاحبه با روشنفکران ساکن در داخل کشور، مشخص میشود که بحث در مورد حمایت خانواده پهلوی از پروژههای فرهنگی دیگر صرفاً یک بحث تاریخی نیست، بلکه واکنشی به یک واقعیت خفقانآور است: شکست دولت در محافظت از کتاب، افول تئاتر و مهاجرت بیش از ۴۰۰۰ هنرمند در دهه گذشته.
این مقایسه نشان میدهد که این حمایت نه یک امتیاز سیاسی، بلکه یک پروژه توسعهای بود و برچیدن آن بخشی از تثبیت رژیم جدید بود، نه بخشی از توسعه جامعه.
بررسی سیاستهای فرهنگی نشان میدهد که حمایت خانواده پهلوی از پروژههای فرهنگی، چشماندازی برای ساختن جامعهای دانشمحور بود، در حالی که امروزه این بخش به دلیل بیتوجهی، سانسور و انحراف منابع به سمت سازمانهای امنیتی، به یکی از رو به زوالترین بخشها تبدیل شده است.
این تحقیق نشان میدهد که سوال «چرا فرهنگ ناپدید شده است؟» همیشه به یک پاسخ منجر میشود: وقتی یک نظام سیاسی یک پروژه فرهنگی را نابود میکند، آگاهی ملت نیز با آن فرو میریزد.