با وجود تفاوتهای عقیدتی آشکار میان جمهوری اسلامی ایران و گروه اخوانالمسلمین که ریشه در اهلسنت دارد، شواهد فزایندهای از روابط پنهان و منافع متقاطع میان دو طرف به چشم میخورد، بهویژه در بسترهای منطقهای که دچار خلأهای سیاسی شدهاند.
نخستین نشانههای نزدیکی پس از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ پدیدار شد؛ زمانی که رهبران اخوان از جمله یوسف قرضاوی از انقلاب ایران تمجید کردند. این رابطه در جریان بهاصطلاح “بهار عربی” بهویژه در مصر و سوریه، بار دیگر تقویت شد.
تحقیق اخوانالمسلمین
بر اساس گزارشهایی از رسانههای غربی چون «ویکلی استاندارد» و «میدل ایست آی»، ایران در سال ۲۰۱۲ کمک مالی مستقیمی به دولت محمد مرسی در مصر ارائه داد که ارزش آن حدود ۱.۵ میلیارد دلار برآورد شده است، شامل تسهیلات نفتی و وامهای بدون شرط. در سوریه نیز، گزارشهایی از «مؤسسه واشنگتن برای سیاستهای خاور نزدیک» نشان میدهد که نیروی قدس در آغاز بحران، برخی گروههای وابسته به اخوانالمسلمین را پشتیبانی کرده است، پیش از آنکه حمایت خود را بهطور کامل متوجه حکومت اسد کند.
تحلیل
ایران در پی گسترش نفوذ منطقهای خود از طریق حمایت از جریانهای اسلامگرایی است که با آن در موضعگیری ضدغربی اشتراک دارند، حتی اگر از نظر مذهبی متفاوت باشند. این حمایت مبتنی بر منافع تاکتیکی است، نه اعتقاد مشترک. از سوی دیگر، اخوانالمسلمین نیز برای گسترش شبکه سیاسیاش به این رابطه اتکا کرده است، بهویژه در خلیج فارس و مصر.

شواهد نشان میدهد که رابطه ایران و اخوانالمسلمین نه بر پایه همدلی ایدئولوژیک، بلکه بر اساس محاسبات سیاسی دقیق شکل گرفته است. با وجود اختلافات عمیق، دشمن مشترک و شرایط بیثبات منطقهای، زمینه را برای این نزدیکی فراهم کردهاند.