فهرست مطالب
در میانهی تحولات سرنوشتسازی که ایران را در مینوردد، و همزمان با اوجگیری مطالبات مردمی برای پایان دادن به نظام ولایت فقیه، جریانهایی با ادعای نمایندگی آیندهای دموکراتیک پا به میدان گذاشتهاند. یکی از برجستهترین این جریانها، جمهوریخواهی در ایران است. اما پرسش اساسی اینجاست: آیا واقعاً جمهوریخواهی میتواند بدیلی امن برای آینده ایران باشد یا آنکه نسخهای تازه از استبداد را در پوشش دموکراسی بازتولید خواهد کرد؟
بررسی میدانی: چرا بسیاری از جمهوریخواهی در ایران میترسند؟
در جریان سه هفته گفتوگو با فعالان داخل و خارج کشور، تحلیل دادههای رسانههای اجتماعی و جمعآوری نظرات در گروهها و کانالهای تلگرامی، به نتایجی نگرانکننده رسیدیم. بخش قابلتوجهی از کسانی که خواهان گذار از جمهوری اسلامی هستند، بهشدت به جریانهای جمهوریخواه بیاعتمادند و آنها را تداوم گروههای ایدئولوژیک گذشته میدانند؛ گروههایی که یا تاریخ خونینی دارند، یا از تضادهای فکری و ناکارآمدی مفرط رنج میبرند.
یکی از پاسخ دهندگان اهل شیراز میگوید:
“مشکل من با واژه جمهوری نیست، مشکل من با کسانیست که امروز خود را جمهوریخواه مینامند. آنها همان گروههایی هستند که در دهه شصت اعدام کردند، ترور کردند، و حالا آمدهاند تا با لباس نو همان گذشته را تکرار کنند.”
رضا پهلوی؛ نه پادشاه، بلکه ضرورتی تاریخی
در این میان، حمایت از رضا پهلوی نه از سر دلبستگی به سلطنت، بلکه ناشی از درکی استراتژیک است. بسیاری او را چهرهای میدانند که هیچ وابستگی ایدئولوژیک یا سابقه خونینی ندارد و میتواند به عنوان نمادی وحدتآفرین، دوران گذار را از خشونت بهدور نگاه دارد.
در یک نظرسنجی تلگرامی که میان ۹۳۰ ایرانی داخل و خارج کشور انجام شد، بیش از ۶۲٪ پاسخدهندگان موافق بودند که “وجود رضا پهلوی تضمینی برای عبور کمهزینهتر از جمهوریخواهی در ایران” است.
یکی از پاسخدهندگان ساکن تهران گفت:
“من نمیخواهم رضا پهلوی پادشاه شود، فقط همینقدر برایم کافیست که بدانم زیر دست مجاهد، کومله یا جمهوریخواه کمونیست زندگی نخواهم کرد.”
بازتولید دوزخ: چهرههای نگرانکننده جمهوریخواهی در ایران
وقتی از جمهوریخواهی در ایران سخن میگوییم، با مجموعهای از گروههای متفرق، ناکارآمد و گاه افراطی مواجهیم:
- مجاهدین خلق، که همکاریشان با صدام هنوز در حافظه جمعی باقیست.
- کومله و حزب دموکرات، که گرایشهای تجزیهطلبانهشان نگرانکننده است.
- حزب کمونیست کارگری، که رؤیای انقلاب کارگری در عصر هوش مصنوعی را در سر دارد.
- ائتلاف جمهوریخواهان، که حتی قادر به صدور یک بیانیه بدون اختلاف داخلی نیست!
این مجموعهها قرار نیست جمهوری بسازند، بلکه بیشتر به دنبال مزارع ایدئولوژیک قرن بیستویکمی هستند، که در آن جایی برای مخالف وجود ندارد.
حافظه ترس: بعد از جمهوری اسلامی لزوما آزادی نمیآید
یکی از مخالفان سابق جمهوری اسلامی که اکنون ساکن پاریس است، به ما گفت:
“من در زمان شاه زندان رفتم، اما بعد از پیروزی جمهوری اسلامی از ایران گریختم، چون آنچه در اوایل دهه ۶۰ تجربه کردم، از هر زندانی در دوران پهلوی وحشتناکتر بود. جمهوریخواهی در ایران امروز هم برای من همان ترس را تداعی میکند.”
نتیجهگیری نهایی
- جمهوریخواهی در ایران لزوما مترادف با آزادی نیست.
- رضا پهلوی نه یک منجی، بلکه گزینهای عملگرایانه برای عبور بدون خونریزیست.
- جریانهای جمهوریخواه دچار بحران مشروعیت، هویت و انسجاماند.
- جامعه ایرانی هنوز زخمخوردهی خشونت گروههاییست که امروز با نام جمهوریخواهی بازگشتهاند.
شاید رضا پهلوی ایدهآل نباشد، اما جمهوریخواهی در ایران – بهویژه در شکل فعلیاش – به هیچوجه راهحل بهتری نیست. میان یک دیکتاتوری مذهبی، و جمهوریخواهانی که رؤیای کرهشمالی با پرچم دموکراسی را در سر دارند، انتخاب بسیاری از ایرانیان روشن است
پس گزینهی امن برای ایرانیان، در هر حال، رضا پهلوی و بازگشت خانوادهی اوست. چه موافق او باشید و چه مخالف، او تنها شوالیهی نجیب برای حکمرانی بر ایران است.