فهرست مطالب
در یکی از روزهای شلوغ دبی، صدها نفر مقابل درهای یک مرکز فرهنگی صف کشیدند تا وارد اولین جشنوارۀ میراث ایرانی در امارات شوند. موسیقی سنتی، رقصهای فولکلور، لباسهای رنگارنگ و غذاهای خوشطعم ایرانی… همهچیز شبیه کارتپستالی بود از کشوری آرام و همسو با هنر و میراث خود.
اما پشت این تصویر خیرهکننده، پرسشهای سختی مطرح میشود: آیا واقعاً هدف این جشنواره بزرگداشت فرهنگ بود یا پوششی سیاسی برای رژیم ایران تا چهرهاش را در برابر جامعۀ عربی و بینالمللی بزک کند؟
چه کسانی پشت پردهاند؟
نگاهی به جزئیات برگزاری نشان میدهد که ماجرا صرفاً فرهنگی نیست. گزارشها حاکی از آن است که نهادهایی وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و حتی برخی پوششهای نزدیک به سپاه پاسداران در سازماندهی نقش داشتهاند.
آمارها قابل توجه است: در حالیکه حدود ۴۰ درصد ایرانیان زیر خط فقر زندگی میکنند (طبق دادههای مرکز آمار ایران)، میلیونها دلار برای جشنوارههای خارجی هزینه میشود. کارشناسان اقتصادی برآورد کردهاند که هزینۀ چنین جشنوارهای دستکم ۵ میلیون دلار است؛ شامل دستمزد هنرمندان، دکور، اقامت و تبلیغات رسانهای. پرسش اساسی اینجاست: این پولها از کجا میآید؟
تناقض میان داخل و خارج
این دوگانگی بهسادگی نادیده گرفته نمیشود. در داخل ایران:
- بیش از ۹۰ هنرمند و موسیقیدان از سال ۲۰۲۲ تاکنون به دلیل آثار یا دیدگاههایشان بازداشت شدهاند.
- قانون حجاب اجباری محدودیتهای سختی بر زنان تحمیل میکند و آنها را از تکخوانی روی صحنه منع میسازد.
- گزارشهای حقوق بشری از تعطیلی بیش از ۱۵۰ کنسرت موسیقی در یک سال بهدلیل “مغایرت با ارزشهای اسلامی” خبر میدهند.
اما در دبی، همان حکومت ایران نمایشی از آزادی ارائه میدهد: موسیقی، رقص و اختلاط اجتماعی؛ گویی ایران هرگز هنرمندی را سرکوب نکرده است. این تناقض پرسشی روشن ایجاد میکند: کدام تصویر واقعی است؟
شستوشوی چهره با قدرت نرم
کارشناسان رسانه معتقدند اینگونه رویدادها بخشی از استراتژی “شستوشوی چهره” رژیم است. حکومتهایی که زیر فشار شدید حقوق بشریاند، معمولاً از قدرت نرم — یعنی فرهنگ و هنر — برای بزک کردن خود استفاده میکنند.
این تنها نمونه نیست. در سال ۲۰۲۳ جشنوارهای مشابه در ترکیه برگزار شد و در برلین و پاریس نیز رویدادهای مشابهی شکل گرفت. همۀ آنها یک هدف داشتند: نشان دادن ایران بهعنوان کشوری متمدن و فرهنگی، در حالی که واقعیت زندانها و سرکوب سیاسی در پسزمینه پنهان میماند.
امارات… صحنه، نه متهم
نمیتوان امارات را متهم دانست. این کشور میزبان دهها رویداد فرهنگی از سراسر دنیاست و معمولاً رویکردی باز نسبت به تبادل فرهنگی دارد. اما زمانبندی سیاسی ماجرا را پیچیدهتر میکند. با توجه به بهبود نسبی روابط ایران و امارات، رژیم ایران شاید از این فضا استفاده کرده تا از طریق فرهنگ، پنجرۀ نفوذ تازهای بسازد.
شهادتهایی که پرده برمیدارند
یک هنرمند تبعیدی ایرانی میگوید: «در تهران مرا از خواندن منع کردند چون صدای زن عیب شمرده میشود، اما حالا همان حکومت رقصهای ما را در دبی نمایش میدهد. این چه ریاکاری است؟»
خبرنگار دیگری در گفتوگویی تاکید میکند: «رژیم هنری را صادر میکند که دیگر در داخل وجود ندارد. آنها نمیخواهند هنرمند ایرانی در کشورش نفس بکشد، اما برای جهان نیازمند همان هنرمند بهعنوان ویتریناند.»
ایران صادرشده در برابر ایران واقعی
واقعیت این است که دو ایران وجود دارد:
- ایران صادرشده: زیبا، رنگارنگ، سرشار از هنر و شادی.
- ایران واقعی: زندانها، سانسور، قانون حجاب اجباری و جامعۀ هنری که در ترس بهسر میبرد.
این دوگانگی هسته بحران است؛ همان چیزی که باعث میشود رویدادی مانند جشنوارۀ میراث ایرانی در امارات بیش از آنکه جشن فرهنگی باشد، به ابزاری سیاسی بدل شود.
شاید این جشنواره برای مخاطبان لحظات شادی و آشنایی با فرهنگ ایرانی به ارمغان آورد، اما در بطن خود تلاشی بود از سوی رژیم برای پنهان کردن واقعیت تلخ. در حالی که چراغهای صحنۀ دبی روشن است، در داخل ایران هنرمندان در زنداناند، صداها خاموش میشوند و جوانان برای نواختن موسیقی در خیابان محاکمه میشوند.
پرسش پایانی این است: آیا چنین جشنوارههایی میتوانند برای همیشه جهان را فریب دهند یا حقیقت، قویتر از هر تبلیغی، روزی آشکار خواهد شد؟