نظام جمهوري اسلامي ایران: رویای قدرت منطقه‌ای یا واقعیت بحران ؟

آینده نظام جمهوري اسلامي ایران: آیا تغییر در راه است؟

نظام جمهوري اسلامي ایران امروز در وضعیتی متناقض قرار دارد؛ از یک‌سو تصویری از خود به‌عنوان یک قدرت منطقه‌ای باثبات ارائه می‌دهد، و از سوی دیگر درگیر بحران‌های داخلی‌ای‌ست که نشان از احتمال انفجار اجتماعی و سیاسی دارد. از زمان انقلاب ۱۳۵۷ تاکنون، این نظام برای حفظ قدرت خود بر ترکیبی از سرکوب امنیتی و گفتمان ایدئولوژیک تکیه کرده است. اما در سال ۲۰۲۵، آشکار شده که این روش دیگر پاسخ‌گوی مهار خشم عمومی یا مقابله با چالش‌های اقتصادی و بین‌المللی نیست. این گزارش به تحلیل ریشه‌های بحران نظام جمهوری اسلامی می‌پردازد و با نگاهی انتقادی، بر ناتوانی نظام در تحقق آرمان‌های مردم ایران تمرکز دارد.

اقتصاد: فروپاشی ساختاری و سردرگمی سیاسی

اقتصاد ایران سال‌هاست زیر فشار تحریم‌های بین‌المللی، سوءمدیریت و فساد در حال فروپاشی است. ارزش ریال طی یک دهه گذشته بیش از ۷۰ درصد کاهش یافته و نرخ تورم در برخی دوره‌ها از ۴۰ درصد نیز عبور کرده است، بر اساس گزارش‌های اقتصادی بین‌المللی.

مردم ایران که با گرانی کالاهای اساسی و بیکاری روبه‌رو هستند، دیگر به وعده‌های نظام برای بهبود اوضاع اعتماد ندارند. به‌جای اصلاح ساختار اقتصادی، نظام همچنان منابع کشور را صرف ماجراجویی‌های خارجی خود می‌کند، از جمله حمایت از نیروهای نیابتی در لبنان، سوریه و یمن؛ مسأله‌ای که نارضایتی عمیق مردم را در پی داشته، چراکه اولویت‌های داخلی در وضعیت بحرانی رها شده‌اند.

برای نمونه، در حالی که بیمارستان‌ها با کمبود دارو مواجه‌اند، بودجه‌های کلانی به سپاه پاسداران اختصاص داده می‌شود. این نشان‌دهنده‌ی آشفتگی و عدم تعادل آشکار در تعیین اولویت‌هاست.

سرکوب امنیتی: ابزار شکست‌خورده‌ی کنترل

نظام جمهوري اسلامي ایران بیش‌ازپیش بر سرکوب تکیه دارد تا صدای مخالفان را خاموش کند. اعتراضات سال ۱۳۹۸ که در واکنش به افزایش قیمت بنزین آغاز شد و همچنین تظاهرات ۱۴۰۱ پس از کشته شدن مهسا امینی، شکاف عمیق میان حاکمیت و مردم را آشکار کرد. گزارش‌های سازمان‌های بین‌المللی حقوق بشر از کشته شدن صدها نفر و بازداشت هزاران نفر در جریان این اعتراضات حکایت دارد.

اما سرکوب دیگر نسل جوان را نمی‌ترساند؛ نسلی که با شبکه‌های اجتماعی بزرگ شده و می‌تواند جهان را ببیند و زندگی خود را با آنچه آرزویش را دارد، مقایسه کند. جوانان که بیش از ۶۰ درصد جمعیت ایران را تشکیل می‌دهند، خواهان آزادی‌های اجتماعی و سیاسی هستند؛ خواسته‌هایی که با ایدئولوژی سخت‌گیرانه‌ی نظام در تضاد است. تلاش‌های حکومت برای محدود کردن اینترنت و ارتباطات، بیشتر به تلاشی نومیدانه برای مهار موجی شبیه است که دیگر متوقف‌شدنی نیست.

سیاست خارجی: ماجراجویی‌های پرهزینه

در عرصه سیاست خارجی، جمهوری ايراني خود را قدرتی می‌داند که در برابر سلطه‌ی غرب ایستاده است. اما این سیاست که بر حمایت از گروه‌های مسلح منطقه‌ای تکیه دارد، هزینه‌های سنگینی را به ایران تحمیل کرده است. تحریم‌های غرب، به‌ویژه در حوزه‌ی برنامه‌ی هسته‌ای و صادرات نفت، منابع مالی کشور را به شدت کاهش داده‌اند. با این حال، حکومت همچنان بر سیاست‌های توسعه‌طلبانه خود پافشاری می‌کند که موجب انزوای روزافزون ایران شده است.

حتی متحدان سنتی جمهوری اسلامی، مانند روسیه و چین، نسبت به حمایت بی‌قید و شرط از آن مردد شده‌اند، به‌ویژه در شرایطی که فشارهای اقتصادی جهانی رو به افزایش است. این انزوا نظام را شکننده‌تر کرده و آن را از پشتیبانی اقتصادی و سیاسی لازم برای کاهش بحران‌های داخلی محروم می‌کند.

آینده نظام جمهوري اسلامي ایران: آیا تغییر در راه است؟

سؤال اصلی این است: آیا نظام جمهوري اسلامي ایران می‌تواند به این مسیر ادامه دهد؟ تجربه تاریخی نشان می‌دهد حکومت‌هایی که خواسته‌های مردم را نادیده می‌گیرند، دیر یا زود به نقطه فروپاشی می‌رسند. مردم ایران با پیشینه‌ای غنی فرهنگی و تمدنی، دیگر حاضر به پذیرش راه‌حل‌های نیم‌بند نیستند. تکرار اعتراضات، با وجود سرکوب، نشان از اراده‌ای فزاینده برای تغییر دارد.

با این حال، چالش بزرگ در نبود یک جریان سیاسی سازمان‌یافته و قدرتمند است که بتواند اپوزیسیون را متحد کند. حکومت به این ضعف آگاه است و با تمام توان می‌کوشد از شکل‌گیری چنین جریانی جلوگیری کند. اما اگر بحران‌های اقتصادی و اجتماعی ادامه یابند، نظام ممکن است در برابر خیزش مردمی‌ای قرار گیرد که کنترل آن از دست خارج شود.

نظام جمهوري اسلامي ایران در آستانه‌ی یک دوراهی سرنوشت‌ساز ایستاده است. ناتوانی در حل بحران‌های داخلی، همراه با ماجراجویی‌های پرهزینه خارجی، آن را در موقعیتی شکننده قرار داده است. مردم ایران که شجاعت و ایستادگی خود را در برابر سرکوب بارها نشان داده‌اند، عامل تعیین‌کننده‌ی آینده‌اند. تغییر در راه است؛ اما زمان و شکل آن وابسته به توانایی ایرانیان در تبدیل خشم خود به نیرویی سازمان‌یافته است. نظام جمهوري اسلامي ایران شاید بتواند زمان بخرد، اما رویای ثبات در شرایطی که واقعیت هر روز فرو می‌ریزد، چیزی بیش از یک توهم نیست.

Related posts

طوفان گرد و غبار ایران را درمی‌نوردد: 15 استان

خسروپناه و «زنان با سگ و گربه»

سیستم نانینو زیر ذره‌بین