از سال ۱۳۵۷، سینماي ایران به ابزاری قدرتمند برای بیان خود تبدیل شد، با وجود سانسور شدید. کارگردانها با استفاده از نمادگرایی و روایتهای انسانی، پیامهای اجتماعی عمیقی را منتقل کردند.
موضوعات انسانی با هویت بومی
فیلمهای ایرانی بر مسائلی چون حقوق زنان، زندگی کودکان، فقر، و تنش میان سنت و مدرنیته تمرکز داشتهاند؛ موضوعاتی که باعث جهانی شدن آنها در عین حفظ رنگ و بوی محلیشان شده است.
حضور جهانی، تأثیر داخلی
کارگردانهایی مانند عباس کیارستمی و اصغر فرهادی جوایز معتبری در سطح جهانی کسب کردهاند و سینمای ایران را به صدای فرهنگی قدرتمندی تبدیل کردهاند که بازتابدهندهی واقعیتهای جامعه است.
مخاطبی تشنهی هنر واقعی
با وجود محدودیتها، سینما در ایران مخاطبان زیادی دارد که به دنبال هنر متعهد و نگاههای جسورانه و غیرمستقیم هستند. سینماها به مکانی برای تأمل اجتماعی و گفتگو در میان نسل جوان تبدیل شدهاند.
آیینهای برای درون، صدایی برای بیرون
سینمای ایران همزمان با بازتاب مسائل داخلی برای مردم، چهرهای انسانی و فرهنگی از جامعه ایرانی را به جهان عرضه میکند؛ چهرهای که فراتر از سیاست، روایتگر زندگی، امید و درد است.