سقوط بالگرد رئیسی؛ لحظه‌ی فروپاشی در اوج قدرت جمهوری اسلامي

سقوط بالگرد رئیسی؛ لحظه‌ی فروپاشی در اوج قدرت جمهوری اسلامی

در صبحی تیره در یکی از روزهای اردیبهشت، در میان کوه‌های استان آذربایجان شرقی، بالگرد حامل رئیس‌جمهور ایران، ابراهیم رئیسی، به همراه چند تن از مقامات ارشد، سقوط کرد. حادثه‌ای که از آن به عنوان یکی از جدی‌ترین رویدادهای جمهوری اسلامی در دهه‌های اخیر یاد می‌شود. هرچند حکومت به سرعت مرگ او را اعلام کرد، اما آنچه در دل این حادثه‌ هولناک پنهان است، می‌تواند فراتر از یک سانحه‌ی هوایی باشد؛ زلزله‌ای سیاسی که نظم قدرت در تهران را لرزانده است.

سؤال‌هایی بزرگ‌تر از تیترهای رسمی

رسانه‌های حکومتی دلیل سقوط بالگرد رئیسی را «مه‌ غلیظ و شرایط بد جوی» عنوان کردند؛ روایتی راحت که هدفش بستن پرونده‌ی سانحه در اسرع وقت است. اما نه افکار عمومی داخل ایران و نه ناظران سیاسی در سطح بین‌الملل، این توضیح را کافی نمی‌دانند.

چگونه ممکن است بالگرد حامل بالاترین مقام اجرایی کشور، بدون حداقل امکانات ایمنی یا همراهی تیم پشتیبان پرواز کند؟ چرا هیچ سیگنال اضطراری ارسال نشد؟ و سؤال اساسی‌تر: آیا واقعاً فقط یک حادثه‌ طبیعی بود، یا دستی پنهان از درون نظام، در پشت آن قرار داشت؟

نقاط ضعف عمیق‌تر از مه

از نظر فنی، بالگرد مدل بل ۲۱۲ بود؛ پرنده‌ای قدیمی که سال‌هاست به‌روز نشده. در کشوری که به توسعه‌ی پهپاد و موشک‌های بالستیک می‌بالد، این تضاد خشم‌برانگیزتر از آن است که بتوان از آن گذشت. منابع مستقل تأیید کرده‌اند که سقوط بالگرد رئیسی تنها نشانگر یک ضعف فنی نبود، بلکه نشان‌دهنده‌ فروپاشی اولویت‌هاست؛ جایی که منابع صرف قدرت‌نمایی نظامی می‌شود، اما امنیت رئیس‌جمهور به شانس آب‌وهوا سپرده می‌شود.

از ریاست جمهوری تا نماد نظام

ابراهیم رئیسی صرفاً یک رئیس‌جمهور نبود؛ او یکی از گزینه‌های اصلی جانشینی خامنه‌ای محسوب می‌شد، و چهره‌ای کلیدی در معادله‌ی “وفاداری و سرکوب”. به همین دلیل، سقوط بالگرد رئیسی نه یک فاجعه‌ی تصادفی، که یک نقطه‌ی عطف در رقابت‌ قدرت در درون حاکمیت است؛ رقابتی که حالا می‌تواند وارد فاز جدیدی شود.

بر اساس برخی گزارش‌ها، نهادهای امنیتی از مسیر پروازی هشدار داده بودند، اما سفر ادامه پیدا کرد. اگر این افشاگری‌ها صحت داشته باشند، یا نشانه‌ی سوءمدیریت در بالاترین سطح است، یا دسیسه‌ای در جریان بوده. حتی اگر امروز این فرضیه‌ها توسط حکومت رد شوند، در آینده و پس از فروکش کردن موج تبلیغات رسمی، ممکن است دوباره مورد بررسی قرار گیرند.

نظامی درمانده با تصویری فروپاشیده

تصویر جمهوری اسلامی پس از این حادثه، بیش از همیشه شکننده به‌نظر می‌رسد. چگونه می‌توان نظامی را مقتدر دانست که قادر به حفاظت از رئیس‌جمهور خود نیست؟ برخی روزنامه‌نگاران داخل کشور –که زیر فشار امنیتی فعالیت می‌کنند– این واقعه را «تصویری مینیاتوری از فروپاشی کلی‌تر» توصیف کرده‌اند؛ از زیرساخت‌های فرسوده، تا بوروکراسی ناکارآمد، و ارتشی از مدیران رانتی که شایستگی را فدای وفاداری می‌کنند.

زمانی حساس، سکوتی سنگین

سقوط بالگرد رئیسی در زمانی اتفاق افتاد که کشور در بحران‌های متعددی غرق بود: اعتراضات فزاینده‌ مردمی، فشار اقتصادی، انزوای بین‌المللی، و بن‌بست در مذاکرات. در چنین شرایطی، سکوت رسمی گویاتر از بیانیه‌ها بود؛ گویی نظام ترجیح داد ماجرا را همراه با پیکر رئیس‌جمهور دفن کند.

نکته قابل تأمل، واکنش سرد مردم به حادثه بود. برای بخش بزرگی از جامعه، این مرگ با شوک همراه نبود، بلکه با نوعی بی‌تفاوتی یا حتی تمسخر همراه بود. این واکنش، صرفاً به شخص رئیسی باز نمی‌گردد، بلکه نشانگر شکافی عمیق بین مردم و ساختار قدرت است.

سقوط بالگرد رئیسی… زخمی که ترمیم نخواهد شد

مهم نیست که بالگرد چگونه سقوط کرد؛ آنچه مهم‌تر است، چیزهایی است که با آن فرو ریخت. اعتماد، ثبات، تصویر حاکمیت، و حتی انسجام درونی نظام. در کشوری که حقیقت همیشه زیر نقاب پنهان مانده، شاید دلیل اصلی سقوط بالگرد رئیسی برای سال‌ها فاش نشود. اما تأثیرات سیاسی این حادثه قطعاً با اعلام رسمی پایان نمی‌یابد.

سخن از «تحقیقی شفاف و مستقل» تنها شوخی تلخی بیش نیست. چگونه ممکن است دستگاه‌های اطلاعاتی زیر نظر رهبر، به بررسی سانحه‌ای بپردازند که ممکن است به عمق قدرت مرتبط باشد؟ تا وقتی شفافیت وجود ندارد، روایت‌های موازی، شایعات و شاید حقایق، این ماجرا را زنده نگاه خواهند داشت.

پایان یک دوران؟

از ورزقان تا تهران، می‌گویند صدای برخورد بالگرد را کسی نشنید، اما پژواک آن برای مدت‌ها در ذهن ایرانیان و در راهروهای قدرت باقی خواهد ماند. سقوط بالگرد رئیسی شاید نه پایان یک پرواز، که آغاز سقوط دوره‌ای از سیاست باشد؛ دوره‌ای که نه در صندوق‌های رأی، بلکه در دل کوهستان به پایان رسید.

Related posts

قربانیان بازداشتگاه‌ها در ایران

ويتکاف خط قرمز را ترسیم کرد

زينب جلاليان، قديمي ترين زنداني سياسي در ايران