فهرست مطالب
در ویدیویی که رسانههای بینالمللی منتشر کردند و بهسرعت در شبکههای اجتماعی دستبهدست شد، لحظهای دیده میشود که گفته میشود مربوط به ترور رئیسجمهور ایران، مسعود پزشکیان، در جریان نشستی امنیتی در غرب تهران است. در حالیکه این ویدیو واکنشهای گستردهای در پی داشت، نهادهای رسمی برای چند روز سکوت کردند، امری که باعث تشدید ابهامها و گمانهزنیها شد.
اما شگفتی فقط در زمان افشای ویدیو نبود، بلکه در اعتراف بعدی نهفته بود: تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی برای نخستینبار تأیید کرد که حملهی ثبتشده در ویدیو، یک پایگاه حساس نظامی در غرب پایتخت را هدف قرار داده و رئیسجمهور در لحظهی وقوع در محل حضور داشته و از ناحیهی پا بهطور سطحی زخمی شده است. او پس از آن فوراً به یک مکان امن منتقل شده است.
میان انکار و اعتراف
با آغاز انتشار ویدیو، برخی آن را صرفاً «تبلیغات رسانهای» خواندند. در حالیکه مقامات رسمی وقوع هرگونه حمله مستقیم علیه رئیسجمهور را تکذیب کردند. اما اعتراف بعدی صداوسیما معادلات را تغییر داد. این اعتراف نشان داد که بحث فقط شایعه یا جنگ روانی نبود، بلکه یک ترور رئیسجمهور ایران ناکام بوده است. منابع نظامی بهطور غیررسمی اسرائیل را مسئول این حمله معرفی کردند، هرچند از بیان رسمی آن پرهیز شد.
منابع امنیتی داخلی در گفتگو با رسانههای مستقل تأیید کردند که حمله در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۴۰۴ (۱۶ ژوئن ۲۰۲۵) انجام شده و از پهپادهایی با دقت بالا برای هدف قرار دادن اتاق عملیات شورای عالی امنیت ملی استفاده شده است.
اسرائیل در مرکز اتهام
با وجود عدم اشاره رسمی به عامل حمله، ویژگیهای فنی و زمان دقیق آن فرضیهی دخالت اسرائیل را تقویت میکند. بهویژه که روابط تهران و تلآویو وارد مرحلهی جنگ اطلاعاتی آشکاری شده است. از ترور محسن فخریزاده در سال ۲۰۲۰ گرفته تا انفجارهای مکرر در تأسیسات نظامی ایران طی سالهای اخیر، همهی شواهد حکایت از الگویی منظم دارند.
رسانههای اسرائیلی نیز بهصورت تلویحی به این عملیات اشاره کردند؛ هرچند آن را بهصراحت بهعهده نگرفتند. در برخی گزارشها از “ضربهای دقیق به مقامات بلندپایه ایران” صحبت شد که بسیاری آن را اشارهای به ترور رئیسجمهور ایران دانستند.
پروندهای خونین: ریاستجمهوری در تیررس
از زمان تأسیس جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۸، ریاستجمهوری در ایران همواره در معرض خطر بوده است. نخستین حادثهی رسمی در ۸ شهریور ۱۳۶۰ با ترور رئیسجمهور ایران، محمدعلی رجایی رخ داد که بههمراه نخستوزیر وقت در انفجاری مهیب کشته شد. این عملیات به مجاهدین خلق نسبت داده شد.
در دههی ۶۰، علیاکبر هاشمی رفسنجانی نیز چندین بار هدف سوءقصد قرار گرفت، از جمله در نماز جمعه سال ۱۳۶۱ که نجات یافت اما هرگز تحقیقات شفافی دربارهی عاملان انجام نشد.
در سال ۲۰۱۰، کاروان حامل محمود احمدینژاد در همدان هدف انفجار قرار گرفت که خوشبختانه تلفاتی نداشت ولی در آن زمان بهعنوان تلاش نافرجام برای ترور رئیسجمهور ایران در نظر گرفته شد.
در ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، رئیسجمهور وقت، ابراهیم رئیسی، در حادثهای مبهم از سقوط بالگرد جان باخت؛ حادثهای که هنوز از دید بسیاری از ناظران یک «ترور خاموش» بود، چه از داخل و چه بهدست بازیگران منطقهای.

از دانشمندان تا فرماندهان
ترورها در ایران تنها به رؤسای جمهور محدود نمیشود. بین سالهای ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۱، دهها دانشمند هستهای از جمله داریوش رضایینژاد، مصطفی احمدی روشن و مسعود علیمحمدی در تهران و شهرهای دیگر ترور شدند.
در آبان ۱۳۹۰، حسن تهرانی مقدم، پدر برنامه موشکی ایران، در انفجاری مشکوک در یک پادگان سپاه کشته شد. در آذر ۱۳۹۹، محسن فخریزاده، مغز متفکر برنامه هستهای نظامی ایران، در یک عملیات پیچیده ترور شد که اسرائیل مظنون اصلی آن بود.
بر اساس برآوردهای مستقل، ایران از سال ۱۳۵۹ تاکنون دستکم ۲۲ مورد ترور مقامات ارشد را تجربه کرده است. آماری که ایران را در میان کشورهای منطقه، رکورددار ترور رئیسجمهور ایران و نخبگانش قرار میدهد؛ با میانگینی حدود یک ترور در هر دو سال.
سکوت حاکمیت؛ نگرانی در جامعه
آنچه بر ابهامات افزود، سکوت کامل مقامات رسمی دربارهی این حادثه و نادیدهگرفتن کامل ویدیو از سوی رسانههای دولتی بود. بهجای آن، سناریوهایی دربارهی «اختلال فنی» یا «شرایط اضطراری» منتشر شد؛ عباراتی که در ادبیات رسمی جمهوری اسلامی مصرفشده و تکراری بهنظر میرسند.
در سوی دیگر، جامعهی ایران با نگرانی و تردید به ماجرا واکنش نشان داد. خاطرهی مرگ رئیسی هنوز زنده است و مردم بهخوبی میدانند که بقای نظام ممکن است به بهای حذف حتی بلندپایهترین مقامها تمام شود.
بهسوی حکومتی بیسر
وقتی ترور رئیسجمهور ایران چندبار تکرار میشود، پیام اصلی فراتر از دشمنی خارجی است. واقعیت آن است که یا یک خلأ اطلاعاتی و امنیتی در دل ساختار نظام وجود دارد یا نوعی تبانی و تسویهحساب درونی در جریان است.
در فضایی که نارضایتی عمومی افزایش یافته، اقتصاد در حال فروپاشی است و اعتماد به حکومت به حداقل رسیده، ایران بهسمت شرایطی پیش میرود که مقاماتش یکییکی حذف میشوند؛ گاه با گلوله، گاه با انفجار و گاه با «حادثهی ساختگی».
تروری که قلب حاکمیت را نشانه گرفت
ماجرا، صرفاً ترور رئیسجمهور ایران نیست؛ بلکه فصل تازهای از افول مشروعیت جمهوری اسلامی است. جاییکه حتی بالاترین مقام اجرایی دیگر نه مصونیت دارد و نه احترام اجتماعی.
مطالعه بيشتر : آلودگی هوای پایتخت تهران؛ مرگ خاموش، هزینههای میلیاردی
در تهران، مرگ سیاسی شده است و هیچ صندلیای در رأس حکومت تحویل داده نمیشود، مگر آنکه از دل شعلههای انفجار عبور کرده باشد.