در صبح جمعه گذشته، مثل هر هفته، صدای کاظم صدیقی از منبر مصلی بزرگ تهران بلند شد؛ خطبهای که در محتوا تفاوتی با هفتههای قبل نداشت، فقط با دوز بالاتر سیاسی و تکرار همان دعوتهایی که بیشتر با زبان قدرت “مؤمنان” را خطاب قرار میدهد تا زبان دین.
منبری برای قدرت، نه هدایت
سالهاست که منبر نماز جمعه در ایران دیگر جای پند و ارشاد نیست؛ بلکه به تریبونی سیاسی تبدیل شده که سیاستهای نظام از آن عبور میکند و با شعارهای جهاد، صبر و عدالت الهی، رنگ شرعی میگیرد.
عمامهدارانی در دل فساد
کاظم صدیقی و امثال او، که به نام “حق الهی” سخن میگویند، بخشی از طبقهای روحانی هستند که در ساختار فساد سیستماتیک سهیماند. بر اساس برخی گزارشها، نهادهای دینی وابسته به دفتر رهبری مانند “ستاد اجرایی فرمان امام” و “بنیاد مستضعفان”، دارای داراییهایی به ارزش بیش از ۹۵ میلیارد دلار هستند – بدون هیچ نظارت و شفافیتی.
مدارک فاششده، نقش برخی روحانیون نزدیک به ابراهیم رئیسی (در دوران ریاست بر قوه قضاییه) را در تصرف زمینهای عمومی و برداشت میلیاردها تومان از اموال وقف و خمس نشان میدهد.
امامی برای قدرت، نه مردم
صدیقی و دیگر امامان جمعه مثل علمالهدی و امامی کاشانی، از منبر دفاع از ولی فقیه میکنند، در حالی که مردم در فقر و سرکوب غرقاند. اینان صدای مردم نیستند، بلکه زبان سیستماند، سیستمی که دین را در خدمت استبداد درآورده است.
جمهوریای که هرگز نبود
آنچه جمهوری اسلامی نامیده میشود، چیزی نیست جز پوششی برای قدرت مطلق روحانیت. نه قرارداد اجتماعی وجود دارد، نه انتخابات واقعی، و نه تفکیک قوا؛ فقط نمایشهایی انتخاباتی و خطبههایی که در آن، خداوند نیز در خدمت نظام ظاهر میشود.
نسل جدید، بیدار است
امروز جوانان دیگر عمامه را تقدیس نمیکنند. ایمان واقعی دیگر به اطاعت نیست، بلکه به “نه” گفتن به ظلم است. و این بیداری، آغاز پایان نظامی است که بر ترس و تزویر بنا شده است.
پایان از دل مردم خواهد آمد
همانطور که امپراتوریها سقوط کردند، این ساختار هم فرو خواهد ریخت — نه با توپ و تانک، بلکه با دلهای آزاد و زبانهایی که دیگر نمیترسند.